واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

تو که نیستی،
شاخه های دلتنگی زود زود جوانه می زنند!

بایگانی

الیاس چیست و چه کاربردهایی دارد؟

سه شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۷:۳۰ ب.ظ

البته واضح و مبرهن است که همه آدمها یک چیزی توی روحشان دارند که دائم وول می زند، و حرفهای گنده تر از دهانش می زند، و آدم را به کارهای بد تشویق می کند، که اسمش "مش الیاس" یا همان "الیاس" است.

مثلا خود من یک الیاس در خودم دارم!

تو [بله حتی تو دوست عزیز] هم یک الیاس در خودت داری!

او [یی که نمی شناسمش] هم یک الیاس در خودش دارد!

همه ما یک چیزی به اسم الیاس در خودمان داریم!

دکترها هم الیاس دارند، هم دکترهایی که مریض دارند و هم دکترهایی که خودشان مریض هستند.

هر چه آدم ها بزرگتر باشند، یعنی در جامعه مهمتر باشند، الیاس وجودشان هم پیچیده تر است و موذیانه تر عمل می کند و آن ها را با شگردهای فریبنده تری می پیچاند،

مثلا هی از آدم تعریف می کند و می گوید:

«تو آدم خیلی خوبی هستی،

و کلی بین مردم طرفدار داری،

مذهبی ها تو را قبول دارند،

آدمهای باکلاس که کراوات می زنند و خیلی

هم شیک هستند و در همایش ایرانیان خارج از کشور

شرکت می کنند، تو را قبول دارند و برای تو کف می زنند.

پابرهنه ها تو را قبول دارند.

پول دارها تو را قبول دارند.

سکولارها تو را قبول دارند.

حتی آنهایی که تو را قبول ندارند هم تو را قبول دارند.

بگذار خیالت را راحت کنم: هفتاد میلیون جمعیتِ یک جایی که اسمش ایران است تو را قبول دارند.

حتی کوروش کبیر هم تو را قبول دارد و به وجود تو افتخار می کند.

خلاصه خیلیها تو را قبول دارند که البته شنیدن اسم همه آنها از حوصله تو خارج است،

و یک چیز خیلی مهم در این قضیه این است که فقط "تو" را قبول دارند،

مثلا تا حالا شنیده ای که اسمی از "ولایت" ببرند و علیه مخالفین ولایت جبهه گیری کنند و شعار بدهند: "مرگ بر ضد ولایت فقیه" یا مثلا بگویند "خامنه ای خمینی دیگر است، ولایتش ولایت حیدر است" یا چیزهایی شبیه این؟!

 

حتی اگر در یک روزی که به آن "۹دی" می گویند، عکس تو را در دست نگرفتند به خاطر این بود که مردم پول کم آورده بودند و نتوانسته بودند عکس تو را تکثیر کنند و در بین جمعیت توزیع کنند.»

...

به نظر من الیاس چیز خیلی بدی است،

و به آدم می گوید چشمت را ببند و هر کار که به تو می گویم انجام بده!

عین یک اسکیزوفرن که هرچه توهماتش به او می گوید انجام می دهد.

هر کس الیاسش پیچیده تر و بزرگتر باشد، توهماتش هم بزرگتر است، و بدبختی اش بیشتر می شود، البته شاید خودش نتواند این را بفهمد، یا وقتی که کار از کار گذشت تازه دوزاری اش بیفتد، اما همه می دانند که آن وقت دیگر پشیمانی سودی ندارد.

... 

همه ما الیاس داریم،

دکترها هم الیاس دارند،

بعضی از دکترها الیاس شان را می پیچانند

و از خواب بیدار می شوند،

بعضی الیاسها دکترشان را می پیچانند

و به اغما می برند.

... 

الیاس چیز خیلی بدی است،

و آدم را بیچاره می کند،

و هرچه آدم بزرگتر باشد بیشتر بیچاره می شود.

پس نتیجه می گیریم که آدم یا باید الیاس نداشته باشد [که نمی شود]

یا باید الیاسش را بپیچاند تا مش الیاسش او را نپیچاند،

یا باید منتظر عواقب الیاس باشد، که عواقب الیاس هم اصلا چیز خوبی نیست،

و منجر به این می شود که یک بخش تلخ از تاریخ تکرار بشود که آهنگش اینجوری است:

نقطه چین! نقطه چین! رای ما رو پس بده!

 

این بود انشای من!

  • باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی