واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

تو که نیستی،
شاخه های دلتنگی زود زود جوانه می زنند!

بایگانی

در کوچه باغ خاطره

سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۱، ۰۷:۳۱ ب.ظ

خدا را « شاهد بیاورم »

که من

« یک بز بز قندی نگران » هستم

مثل خیلی ها

و اینجا « دردو دل » می کنم

چون حس می کنم

این « قلمکده » «خصوصی نیست »

 

« یادداشتهای شبانه » ام را

برای شما می نویسم

چون حس می کنم

اینجا «آرمانشهر» من است

 

اما این بار

« دلم گرفت ای همنفس »

گاهی فکر می کنم

هیچ وقت

هیچ جا

« جایی برای بودن » نیست

 

بعد از این

« تا آخر »

« زیر چشمی »

به « آرمان » هایم نگاه می کنم

 

آه از این «آهستان »

  • باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی