واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

تو که نیستی،
شاخه های دلتنگی زود زود جوانه می زنند!

بایگانی

می خواستم لینک این سخنرانی را در بخش پیوندهای روزانه وبلاگ بگذارم اما برای اینکه نکات مهمش مغفول نمانند ترجیح دادم همینجا جلوی چشم باشد. پیشنهاد میکنم کل سخنرانی را از منبعش بخوانید!

.......................................................................................

بخشهایی از سخنرانی حجت الاسلام حسین جلالی - عضو جبهه پایداری و رئیس دفتر آیت الله مصباح یزدی - در حسینیه آیت الله سید جواد خامنه‌ای در مشهد مقدس:

برخی ها معتقدند که نباید نیروهای انقلاب طرد بشوند، بلکه باید همه این ها را زیر یک سقف جمع کنیم، ولی استراتژی مهم دولت ملی اختلاف اندازی است.

مقام معظم رهبری در صحبت هایشان در جمع بسیجیان که چند روز پیش انجام شد، فرمودند «اختلاف نتوانسته ملت را تجزیه کند، یکپارچگی ملت در حد بالایی است، وحدت به این بالایی تا به حالا نداشته ایم؛ اتحاد و همدلی توانسته کشور را در چشم دشمنان به عنوان یک مجموعه مقتدر به کشور مقتدر حفظ کند» و بعد فرمودند «مجلس از طرح سؤال جلوگیری کند این به نفع دشمنان است؛ مردم آرامش را دوست دارند، مسؤولان نشان دهند به وحدت و آرامش در هر چیز احترام می گذارند» این سخنان نشان می دهد که وحدت ما بسیار بالاست و یکپارچگی در کشور حرف بالایی را می زند!

 

طرح دولت وحدت ملی وقتی معنا پیدا می کند که اختلاف در کشور زیاد باشد؛ الآن که اختلافی وجود ندارد، اما برخی به دنبال ایجاد اختلاف در کشور هستند، رهبری به وسیله آن عنایتی که خداوند به ایشان [کرد] جلوتر از همگان فرمودند «اختلاف ممنوع و آرامش کشور را بر هم نزنید» اما متأسفانه دشمن بیکار نمی نشیند و به دنبال اختلاف افکنی است و طرح براندازی را مطرح می کند، برای همین ملاحظه می کنیم که رهبری نامه نگاری را متوقف کردند اما بعد نامه نگاری بلافاصله سؤال از رییس جمهور مطرح شد دوباره رهبری سؤال را متوقف کردند اما بعد آن سومین لایحه انتخابات کلید خورد.

تحلیل مجلس این است که این لایحه در شورای نگهبان تأیید نمی شود و این به مجمع تشخیص مصلحت نظام می رود و آن تیم مورد حمایت طرح وحدت ملی آن را تأیید می کنند، بنابراین این لایه حرکت سوم اختلاف انگیز است.

از ویژگی های عمده استراتژی براندازی اختلاف افکنی و بمباران تمامی نقطه‌های مثبت نظام است؛ البته این تفکر به دنبال آن است که کارهای ارزشمندی مثل هدفمندی یارانه‌ها، ساده زیستی و استکبارستیزی که انجام شده را تخریب کنند.

 

آن استراتژی لازم که باید رعایت شود این است که این دولت با مدیریت و آرامش کارهای نیمه تمامش را تمام سازد و باید به پایان برسد؛ اما استراتژی براندازی می گوید «این دولت اگر یک روز از عمرش باقیمانده است، باید بیافتد».

یکی از مشاوران آقای هاشمی که نماینده قبلی مردم قزوین است بیان می کند که آقای هاشمی به خود من گفت که اگر یک روز از دولت باقیمانده باید عدم کفایت را بگیریم و احمدی نژاد را بیاندازیم.

 

اختلاف هاشمی با احمدی نژاد، اختلاف با شعارهای ۸۴ است یعنی آن شعارهایی که حضرت آقا فرمودند «خط انقلاب به راه اصلی خودش بازگشت» در نتیجه باورها، ارزش ها، شجاعت، ساده زیستی و استکبار ستیزی برای استراتژی بر اندازی نگران کننده است؛ از این رو استراتژی براندازی به دنبال سیاه نمایی تابلو ۸۴ است و کاری به شخص ندارند.


هاشمی برای این کار باید سه مرحله را طی کند؛ نخست، خودش را به عنوان منجی و کسی که می خواهد مشکل کشور را حل کند معرفی نماید و بارها هم بیان کرده که راه حل مشکلات آن چیزی است که من می گویم و همان چیزی است که من در نماز جمعه تیرماه ۸۸ بیان کردم باید تحقق یابد؛ بنابراین هاشمی به دنبال ارائه تصویر مثبتی از خودش است.

برای این هدف چه کار می کند؟ می گوید «مردم وضع‌شان خراب است و من بیشتر از ۶۰ سال کار سیاسی کردم، من همیشه طرفدار مردم و کشور بودم و در بحران ها کشور را نجات دادم و الآنم چاره‌ای نیست من هر کاری از دستم بر بیاید انجام می دهم».

 

مرحله دوم سیاه نمایی کردن در وضعیت کشور است و دائما بیان می کند وضعیت امروز بحرانی است، معضلات اقتصادی زیاد است؛ تیمور علی عسکری می گوید «جریان وحدت ملی تلاش دارد کشور را از [لطمه ای] که جریان احمدی نژاد [زده است]نجات دهد» علی مطهری وارد می شود و می گوید «حضور هاشمی رفسنجانی در یک دوره چهار ساله می تواند کشور را از مشکلات خارج کند» ما در چه مشکلی گیر کردیم؟!! در ادامه می گوید «اگر اصلاح طلبان پیروز انتخابات دهم بودند اوضاع بهتر از الآن بود».

 

مرحله سوم چیست؟ هاشمی که می گوید تابلوی ۸۴ و استکبار ستیزی نباشد چه گفتمانی را ارائه می دهد؟ باید گفتمان بدیع ارائه دهد، گفتمان هاشمی، تابلویش عقلانیت، تعادل، دوری از افراط و تند روی، دوری از ماجراجویی، تعامل با خارج، ارتباط با آمریکا، وحدت نیروهای انقلاب، طرد نکردن نیروهای انقلاب و این ها همش به معنای طرح وحدت ملی است، هاشمی می گوید «اتقافات سال ۸۴ برخلاف روند گذشته انقلاب بود و طبیعتا این روند نمی تواند در مسیر کلی انقلاب باشد» حضرت آقا می فرمایند «قطار روی ریل اصلی انقلاب دارد حرکت می کند».

...

نخستین راهکار [برای مقابله با این ترفند] گوش به فرمان رهبری بودن است، اگر به تمام معنا ولایتی باشیم نظریه رهبری را متوجه می شویم، البته ایشان به بصیرت تعبیر می کنند ولی نباید توسل، نذر و دعا را رها کرد؛ امروز عزت و اقتدار جهان اسلام در دست رهبری است و خداوند متعال لطف کرده است این نعمت را به ما عطا کرده است. دوم تبیین خدمات به نظام در دولت نهم و دهم است، مثل پرکاری، ساده زیستی، سفرهای استانی، هر چند انتقاداتی واقعا به این دولت مخصوصا در مسائل فرهنگی و ولایت پذیری وجود دارد. سوم آرامش و پرهیز از اختلاف است. چهارم احیا کردن شعارهای ۸۴ است و گذاشتن همایش های برای تک تک مؤلفه های ۸۴ است، نگذاریم هاشمی این مسائل را از ما بگیرد. پنجم وحدت نیروهای انقلابی و حزب اللهی است ما نباید درگیر جبهه و حزب باشیم ما باید زیر نظر یک نفر سینه بزنیم؛ آن ولایت فقیه است.

  • باران

پرده اول: لبیک!

...رهنمودهای ناصحانه وخیرخواهانه حضرت عالی در باب توجه به حساسیت شرایط کشور بسیار ارزشمند، سنجیده و به موقع ایراد گردید و قطعا رعایت دستورات ولی امر مسلمین توسط مسئولین کشور در ایجاد فضای وحدت و اخوت ...واجب و ان شالله باعث سعادت و سر افرازی ملی خواهد بود.

اینجانب به نمایندگی از هیئت رییسه و نمایندگان محترم ملت تمامی تلاش خود را ...جهت تحقق مصالح ملت... به کار خواهیم بست، تا دشمنان ستم پیشه و استکباری و ماجراجوی ملت متوجه اراده محکم ملی و دستان به هم تنیده دوستداران انقلاب اسلامی گردند...

 

پرده دوم: قربانی!

انگار اراده ای میخواهد تا بِـایِّ نَـحو ٍکان، رییس قوه مجریه را به پای میز محاکمه بکشاند. تیغ را برداشته اند تا مصلحت را در کش و قوس بازی های سیاسی قربانی کنند. "دستان به هم تنیده دوستداران انقلاب" کجا هستند؟!

شعبده باز دست در جیب می کند و مهر تایید بر تنش افزایی می زند؛

از او که انتظار دارد درباره هر مصداق حکم جداگانه ای از ولی دریافت کند و قدرت تطابق حکم کلی را بر مصادیق جاری ندارد بیش از این انتظاری نیست.

(گاهگاهی تاریخ، قصه های هضم نشده قرنهای گذشته را بالا می آورد تا ببینی هنوز هم این مولاست که خون دل میخورد و استخوان در گلو دارد...)

سیاست وقتی با کج فهمی آمیخته شود، وقتی با لجبازی روکش شود، وقتی با توجیه همراه شود، وقتی ماکیاولی تعبیر شود، وقتی جیره مصلحت شناسی اش ته کشیده باشد، نتیجه ای جز این نخواهد داد که آقایان  طرح سوال از ریاست جمهور را قرائت می کنند، اما هنوز در اینکه عدد سوال کنندگان به حد نصاب رسیده یا نه تردید وجود دارد.

 

پرده سوم: ...

گویا سهم رمی جمرات نفس را در هیاهوی قربانی کردن آرامش از یاد برده اند؛ اگر جز این بود طعمه ای برای گرگهای گرسنه که دهان باز کرده اند مهیا نمی گردید و مصالح ملت به بازی گرفته نمی شد و عزم جمعی بر پر کردن چاله های معیشتی و قطع ید بازیگردانان هرج و مرج اقتصادی تعلق می گرفت ...

...

آقایان! یکشنبه سیاه دیگری رقم زدید؛

سعیکم مشکور!

.............................................

لینکهای مفید: 

- فلجمان کرده اند!

- تلاش هاشمی برای انتقام از گفتمان اصلی انقلاب اسلامی

- رمز گشایی از ماجرای توطئه ی مرگ ستار بهشتی

- پروژهء کشته سازی ؛ فتنهء قبل از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری

  • باران

ملت خوشبختانه متحد است و شما باید با پرهیز ازاختلافات بی‌فایده و رسانه‌ای کردن این اختلاف از اتحاد ملت صیانت کنید.

متهم کردن متقابل سه قوه بسیار مضرّ است و مسئولان هم بدانند که این کارها در بین مردم برای آنان هیچ‌گونه آبرو و وجهه‌ای ایجاد نمی‌کند.

واقعیت این است که مشکلات وجود دارد، اما نباید آنها را گردن این و آن انداخت، بلکه باید با وحدت و تدبیر آنها را حل کرد و این کار حتماً شدنی و امکان‌پذیر است.

(دیدار کارگزاران نظام با رهبر انقلاب -۱۳۹۱/۰۵/۰۳)

پ.ن.................................................................

مشورت به احمدی‌نژاد برای انتخابات 92

  • باران

کم کم دارم

صدای زنگ پیامک موبایلم را فراموش می کنم

با خودم فکر می کنم:

"چرا بعضیها اقبالی به این مسئله نشان نمی دهند؟

چرا پیامک نمی دهند؟

پس این تکنولوژی لعنتی به چه درد می خورد؟"

و خودم جوابم را پیدا می کنم:

"شاید بعضی از دوستان شماره ام را گم کرده اند!!"

 

***

گوشی را شارژ می کنم و می گذارم بالای سرم

نیم ساعتی می گذرد

اما

هیچ خبری نیست

کلافه ام

سری به حیاط میزنم تا اکسیژن تازه ای تنفس کنم

دستی به سر و روی درخت انجیر باغچه می کشم

بوته کرچک را ورانداز می کنم

و نگاهم

روی گنجشکهایی که ردیف روی سیمهای برق نشسته اند

گره میخورد ؛

خیالم پر می کشد به دوران بچگی

به پنج سالگی ام

به کوچه پس کوچه های قدیمی محله "میدان میر"

و خانه با صفای " آقای هوشمند"

که میزبان گریه ها و خنده های کودکی ام بود

و "رضا " پسر همسایه

که هر روز ساعت شش صبح در میزد

و با لحن بچگانه اش می گفت:

طالـِلـِه نمی یای باذی؟

 

چرخی می زنم توی شش سالگی

همان روز که استکان از دستم افتاد و شکست

و مامان زیر چشمی نگاهم کرد و گفت:

الهی بمیری مادر!

و من با گویش کودکانه ام که با گریه قاطی شده بود نالیدم:

« وقتی بمیرم همه تون میایین سر قبرم گریه می کنین»

 

***

صدای زنگ پیامک موبایلم را می شنوم

خیز بر می دارم سمت اتاق

ذوق زدگی بچه گانه ام کار دستم می دهد ؛

از پله پرت می شوم... ؛

 

پیشانیم ورم کرده ،

مچ پای راستم پیچ خورده ،

دست چپم گویا شکسته... خیلی درد می کند ،

آخ دنده هایم!

دماغم چقدر می سوزد...

 

دو سه قطره خون می چکد روی آستینم...

 

***

همه انرژی ام را جمع می کنم توی پاهایم

لنگ می زنم

خودم را می رسانم به گوشی... ؛

سرم گیج می رود!

یکه می خورم!

چشمهایم سیاهی می رود ؛

 

"مشترک گرامی! برای دریافت آهنگ..."

 

باز هم پیامک از ایرانسل  ِ لعنتی است!

وَه که چه اقبالی دارم من!...

 

پ.ن...........................................

 

1- حس و حال نوشتن ندارم؛ با ته مانده انرژی ام این متن کهنه را از آرشیو خاک خورده بیرون کشیده ام و به این مخروبه خاموش سپرده ام؛ شاید صدای باران دوباره پشت پنجره های دلتنگ این کلبه بپیچد...

2- این پریشان نوشته صرفا جهت خالی نبودن عریضه، عرضه شده است و کاربرد دیگری ندارد ، لطفا جدی نگیرید!

  • باران

 آقایان تورم 50 درصدی زمان خود را نمی بینند و از اینکه این ضایعه اقتصادی مدام یاداوری شود گلایه مندند. به له شدن مردم زیر چرخهای سنگین اقتصاد توسعه محور اشاره ای نمی کنند، آنوقت دلسوز شرایط اقتصادی کشور شده اند و چپ و راست از مدیریت ایراد می گیرند.

کسی منکر اشتباهات این دولت نیست، اما وقتی کسانی سالها، در دولت خود، عدالت را قربانی توسعه می کنند، شکاف فقیر و غنی را تعمیق می کنند، و یک مشت مرفه بی درد تنیده در قدرت درست می کنند که دنباله هایشان درهمه پیچ وخم های اداره مملکت وول می زنند، و درعین حال، هنوزهم دوره خودشان را گل و بلبل می بینند و همه خوبیهای مملکت را متعلق به دوره خود میدانند، اشرافیت توسعه یافته در سیستم مدیریتی شان را از یاد برده اند، و حالا از اسراف گلایه می کنند و برای  اقتصاد، نسخه می پیچند و برای مردم اشک...می ریزند، قلب آدم درد می گیرد و فشار خونش بالا می زند...

نمیدانم از 84 به این طرف کدام رویه مثبت را در حمایت از ترمیم نواقص مملکت در پیش گرفتند - غیر ازاینکه رجال و نساء خانواده، علیه مصالح مملکت بسیج شدند و هر روز به گسترش  بحران کمک کردند!- که حالا دلسوز امور مملکت شده اند، و خواهان بازگشت به " مسیراولیه " اند.

پدرجان! یعنی ما آنقدر ببوگلابی هستیم که به بازگشت به " مسیری که از اول بودیم" رضایت بدهیم؟! ملت قطار انقلاب را در بیراهه ای پیدا کرد که از جاده عدالت فرسنگها فاصله داشت!

به کدام مسیر برگردیم؟ یعنی مروجین اقتصاد لیبرالی را به لوکوموتیو برگردانیم؟! اشرافیت را پاس بداریم؟! پایمان را روی شانه پابرهنه ها بگذاریم و اینجا هم وال استریت درست کنیم؟! یعنی - با اذعان به معضلات بزرگ اقتصادی که ناشی از سوء مدیریت و اقدامات خرابکارانه توامان است - بیخیال عدالت و پیشرفتی بشویم که در کلام رهبری این طور تمجید و تایید می شود:

" در زمینه‌ خدمات اقتصادى، ده‌ها هزار خانه و مسکن ساخته شد و در اختیار مردم قرار گرفت. این آمارها، آمارهاى بزرگى است؛ آمارهاى مهمى است. مسکن روستائى ساخته شد، جاده‌ها ساخته شد، بزرگراه ها و آزادراه‌ ها ساخته شد. اینها طلیعه‌ دهه‌ پیشرفت و عدالت است."

 

صحبت از انتخابات ریاست جمهوری آینده که می شود، می گویند: " آن کسانی که صلاحیت دارند، حق نامزدی داشته باشند و انتخابات هم سالم انجام شود و نظارت درست انجام شود... در آن صورت مردم پشتیبان نظام می‌مانند."

آقایان هنوز هم همزبان با اهالی فتنه و به سیاق دوره چند ماهه فتنه، به سلامت نظام خدشه میکنند و خلاف آنچه که رهبری درباره اعتماد مردم به نظام فرمود و مردم نیز، هم با حضور در انتخابات وهم در حضور میلیونی 9 دی، اثبات کرد، در پشتیبانی مردم از نظام تردید می کنند؛ چشمها را بسته اند و گوشها را گرفته اند، و فقط انعکاس توهماتشان را می شنوند.

اگر با اعتقاد و ایمان میگویید که " راهکارها را از طریق رهبری می‌بینم. در این شرایط غیر از ایشان کسی نمی‌تواند مسائل را به مسیر برگرداند"، پس این همه خلاف نظر رهبری به مصالح مملکت نتازید و آب به آسیاب دشمن نریزید و بحران سازی نکنید.

فی امان الله!

...

برادر! تو هم از کهف بیرون بیا و خوب اطرافت را نگاه کن، زمان و مکان هر دو عوض شده اند، قطار سرعت گرفته و مناظر پیش رو تغییر کرده اند؛ از آن روزهای دقیانوسی، که اقتصاد را سوار بر حلزون جابجا میکردند سالها گذشته است؛ سوخت قطار انقلاب را غنی سازی کرده اند و به سرعتش افزوده اند؛ محرومان، دیگر از آنها که محافظه کارانه به تونل عدالت نزدیک می شوند خسته اند.

رابین هود درونت را بیدار کن؛ بگذار پرنس جان زودتر از نفس بیفتد!

  • باران

 ما یکى از سیاستهاى اساسى‌مان قطع رابطه‌ با آمریکاست. هرگز هم نگفتیم ما تا ابد قطع رابطه خواهیم بود؛ نه، هیچ دلیلى ندارد که تا ابد قطع رابطه با هر کشورى، با هر دولتى داشته باشیم. مسئله این است که شرائط این دولت به گونه‌ اى است که رابطه‌ با او براى ما ضرر دارد. انسان رابطه را با هر کشورى به دنبال تعریف یک منفعتى ایجاد میکند؛ آنجائى که براى ما منفعت ندارد، دنبال رابطه نمیرویم؛ حالا اگر ضرر داشت، به طریق اولى‌ دنبال رابطه نمیرویم.

 

رابطه با آمریکا برای ما مضر است، رابطه سیاسى با آمریکا براى ما مضر است. اولاً خطر آمریکا را کم نمیکند. آمریکا به عراق حمله کرد؛ در حالى که با هم رابطه سیاسى داشتند، سفیر داشتند؛ این آنجا سفیر داشت، آن هم اینجا سفیر داشت. رابطه که خطر جنون‌آمیز و سیطره‌ طلبانه‌ هیچ قدرتى را از بین نمیبرد. ثانیاً وجود رابطه براى آمریکائى‌ها - نه امروز، همیشه اینطور بوده - وسیله‌اى بوده است براى نفوذ در قشرهاى مستعد مزدورى در آن کشور.

 

حالا می نشینند آقایان وراجى کردن و حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطه‌ با آمریکا براى ما مضر است. نه آقا! نبود رابطه‌ با آمریکا براى ما مفید است. آن روزى که رابطه‌ با آمریکا مفید باشد، اول کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان دانشگاههای استان یزد – ۱۳۸۶/۱۰/۱۳)

  • باران