واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

تو که نیستی،
شاخه های دلتنگی زود زود جوانه می زنند!

بایگانی

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۰ ثبت شده است

وقتی که برکرانه بی حاصل زمین

با ارمغان جود و سخا پا گذاشتی

وقتی که رد پای بهار خجسته را

برجای جای صحن زمان جا گذاشتی

نرگس جوانه زد

سنبل شکوفه کرد

نیلوفر از خرابه های زمین، سر، بلند کرد

مینا کویر غم زده را سربلند کرد

زنبق شکفته شد

سوسن شکوفه داد

کوکب شب بلند هدف های خسته را

پر از ستاره کرد

شب بو ترانه خواند

ارکیده خنده کرد

میخک طناب علف های هرزه را

در چشم روی هم گذاشتنی پاره پاره کرد

 

رویید یک طرف عسل و مریم و سمن

یک سو حنا و نگون سار و نسترن

ابریشم و ستاره ای و سوسن سفید

یک سمت مهر سلیمان و یاسمن

شیپوری و شقایق و حساس جان گرفت

میمون و ناز و ساعتی و یاس جان گرفت

 باغی پر از گل و پروانه های رنگ رنگ

باغی پر از  تراکم احساس  جان گرفت

ای باغبان مهربان تمام شکوفه ها

حالا که غنچه زیبای روی تو

در قلبمان شکفت

نگذار باز زمستان شود بهار

باران شو و ببار 

  • باران

زمان: دوران اصلاحات/ آغاز نگاه لیبرالی به فرهنگ

بیانات آیت الله خامنه ای، خطاب به دولتمردان/ مقوله اسلامی شدن دانشگاه ها

 

... حالا همین اسلامی شدن دانشگاه ها که ای کاش آقای دکتر معین می بود که من می خواهم این حرف رو بزنم؛ در باب اسلامی شدن دانشگاه ها هم آنچه که به من گزارشش رسیده و گفته اند به نظرم هفتاد و دو سه جلسه تشکیل شده. همان شورای مربوط به اسلامی شدن دانشگاه ها. از آقای دکتر معین باید سؤال کنیم که این مصوبات چندتا و چگونه در دانشگاه اجرا شده! من به ایشان گفتم من اعتراض دارم.

یک چیزهایی است عکس شده یعنی الآن در دانشگاه های کشور ترویج موسیقی می شود. ترویج موسیقی یک کاری است بر خلاف مذاق اسلام. درست است که هر نوع موسیقی حرام نیست، اما ترویج موسیقی معنایش این نیست که یک موسیقی که حرام نیست می گردند؛ با دقت پیدا می کنند و آن را تعلیم و ترویج می کنند. این نیست! درست عکس این است. در موارد بسیاری عکس این است.

 

یا مثلا بعضی از سفرهای خارجی که دانشجوها می کنند. من پیغام دادم به آقای دکتر معین. برای دانشجو سفر تفریحی علمی می گذارند، به کجا؟ به خارج از کشور! خارج از کشور؟! به چه مناسبت؟! دانشجو برود به خارج از کشور که چه بکند؟! برای چه سفری؟! دانشجو! کیش! خوب به جای کیش بگذارید اصفهان، مشهد. بگذارید یک جایی که در آن یک دست آورد معنوی داشته باشد.

جوان هرجا برود آن کیف حلال را می کند. آن چیزی که برای جوان مجاز است و حلال است و آن خوشی های جوانی که از چیزی که در سنین ما، از آن غذایی که ما خیلی لذت نمی بریم، جوان می خورد و لذت می برد. از آن منظره ای که برای ما چنان لذتی ندارد، جوان نگاه می کند و کیف می کند. خاصیت جوانی است. این دوره را چون پیر مرد ها هم گذرانده اند. آن دوستانی که اطلاع ندارند، بدانند. می دانند که چه خبر است آنجا. جوان کیف خودش را می کند. می خواهید ببرید سفر؛ ببرید یک سفر عرض کنم که روستایی هم که جوان را ببرید برایش یک تنوع است؛ برایش یک شادی هست. حالا حتما باید ببرند کیش، چون در آنجا بعضی از ضوابط سست است؛ بر خلاف حق البته سست است؛ آنجا ببرند که این جوان بتواند بر خلاف ضوابط عمل کند؟! ضوابط شکنی کند، چرا؟ اسلامی شدن دانشگاه ها این است؟

 

یا اردوی مختلط. من خیلی تعجب کردم. أردوی مختلط دانشجویی؟! دختر و پسر اردوی مختلط. خوب نفس أردوی مختلط بد است. این آقایان همان کسانی هستند؛ این آقایانی که حالا دست اندر کار اردوی مختلط اند همان کسانی هستند که سال 63-64 توی کلاس ها دیوار کشیدند. بنده به دستور امام رفتم در نماز جمعه گفتم این کار بد است. خوب من نمی فهمم چطور اینها اینطور عوض می شوند. صد و هشتاد درجه راهشان را عوض می کنند. امام به من گفتند این چه کاری هست. ما رفتیم در نماز جمعه تهران گفتیم که این کار، کار مناسبی نیست. خود دانشجوها هر جور که می خواهند، چه کنند. دیوار کشیدن خلاصه حرف ما نیست. حالا همان آقایان، نه توی کلاس، توی اردو، اردوی شبانه روزی چند روزی دختر و پسر را جمع می کنند یعنی چه؟ بسیار کار بی قاعده.

اینکه می گوییم فرهنگ، بالأخره در یک گوشه هایی از دنیا، در یک مناطقی از دنیا معاشرت دختر و پسر و زن و مرد با یک دیگر یک امری است کاملاً عادی. هیچ گونه حساسیتی وجود ندارد. یعنی زن و مرد همانطور که دو تا مرد با هم؛ دو تا زن با هم تماس دارند، دوتا زن و مرد هم با هم تماس دارند. اما در کشور ما و در محیط اسلامی مطلقاً اینطور نیست. هر مقداری هم در کشور اسلامی به این جهت نزدیک شدیم به خاطر رنگ پذیری از آن فرهنگ بیگانه است. چون آنها از لحاظ تکنولوژی قوی تر از ما بودند این را به ما داده اند و الّا اگر ما از لحاظ علم و تکنولوژی از اروپا قوی تر بودیم، همین اختلاط آنها را مسخره می کردیم، وحشی گری می خواندیم. اینجور بود. به برکت علم وتکنولوژی، این فرهنگ را کردند فرهنگ صاعد و رایج که باید حتماً این باشد. آنوقت ما در دانشگاه هایمان این را ترویج می کنیم؟!

فایل صوتی بیانات مقام معظم رهبری

  • باران

قانون گذاشته ام که بیشتر از یک ساعت در شبانه روز پای سیستم ننشیند، از وقتی شنیده ام روی رشد مغزی بچه ها اثر منفی می گذارد.

می داند که روی این قضیه جدی ام، اعتراض گونه می گوید: "من یک ساعت بشینم، تو 23 ساعت نه؟" لبخند تلخی می زنم و می پرسم: "من 23 ساعت پای سیستمم؟!" با اینکه می داند اغراق می کند قیافه حق به جانبی می گیرد و می گوید: " آره، از قیافه ت مشخصه، عین معتادا شدی..."مأیوسانه می پرسم: "من مث معتادا شدم؟! " با قاطعیت جواب می دهد: " آره، دور چشمات سیاه شده، چشمات رفته تو..."، بعد به حالتی که انگار پک عمیقی به سیگار می زند لپش را توی دهانش می کشد و ادامه می دهد: صورتت اینطوری شده، استخونات زده بیرون..."

بعد چهره یک سیگاری حرفه ای به خودش می گیرد، چشمهایش را خمار می کند و با لحنی که بیشتر به یک معتاد دم مرگ شبیهش می کند، می نالد: "چی میژنی دادا...ش؟ حشیش؟..تریا...ک؟...کراک؟..."

با کلماتی که با خنده قاطی شده اند می گویم: "شیشه می زنم داداش..." و بعد از مکث کوتاهی ادامه می دهم: "شیشه مانیتور"، و بعد جفتمان از خنده ریسه می رویم.

 

 

می دانم که به تو قول داده ام کمتر اینجا پلاس باشم و باور کنم که چیزهای زیادی را از دست می دهم وقتی در اینجا دلخوش یک مکاتبه کوچک آن لاین هستم، یا مشغول سرک کشیدن به کلبه این و آن می شوم، یا سَرَم گرم همخوان کردن عقاید دیگران است، ولی قبول کن برای منی که این همه وابستگی عاطفی دارم به این باغ سبز و گلهای رنگارنگی که عادت کرده ام به بوییدنشان، خیلی سخت است که به این زودیها همه چیز را رها کنم و بی خیال دنیایی بشوم که حالا بخشی از اکسیژنم را از آن می گیرم، دلتنگی هایم را لابلای شکلکهایش جا می گذارم، و بسته های آزار دهنده دغدغه هایم را در صندوق های دم دستش می اندازم و از شرشان خلاص می شوم...

  

گاه گاهی اینجا که تو هستی "چراغ خاموش" حرکت می کنم که نبینی ام، اما فقط برای اینکه نا امیدت نکنم، برای اینکه دلخور نشوی و تصور نکنی گوشم به خیرخواهی تو بدهکار نبوده است، برای اینکه شرمنده تو نشوم، حتما به من حق میدهی که رها شدن از این عادت ِمحبوب ِمخرب به همین راحتی ها ممکن نیست.

سر ِقولی که داده ام هستم، اما با تیغ اراده ای که گاهی وقتها کند می شود زمان می برد تا بخواهم این طناب ضخیم وابستگی را ببرم و آزاد بشوم، زمان می برد تا بخواهم این جاده یک طرفه دل بستگی را رها کنم و سهم عادلانه ای به زندگی حقیقی ام بدهم، وقتی هنوز تعیین حد و مرز حقیقت و مجاز برایم دشوار است. اما کم کم دارم این کار را می کنم، کم کم...

سر ِقولی که به تو داده ام هستم. باور کن!

  • باران

http://www.setfa.net/images/klehpuprrx19rjnr0ml.jpg

مولایم! روزهای دلتنگی ام عاجزانه تو را جستجو می کنم اما جز رگه ای از حسرت که روی ترک های بی شمار قلبم می نشیند و خطی از اشک که بر گونه های خط خطی ام، نقش درد می زنند چیزی نمی یابم.

مشقهای کودکی ام را که ببینی، پر است از برچسبهای عشق تو که روی هر کدامشان "یا اباصالح ادرکنی" نقش بسته بود بی آنکه درک درستی از مفهومش داشته باشم.

مولایم! روزی که شیطنت کودکانه از مکتب انتظار بیرونم راند، کتاب انتظار تو را ناشیانه تورق کردم و از آن همه واژگان عشق که بر آن نگاشته بود و من نیاموخته بودم جز تصویرهایش را که داستان فریادرسی تو را تکرار می کردند ندیدم.

مولایم! نمی خواهم بگویم ضابطه ها را نمی شناسم اما می خواهم بدانی با اینکه تو را خوب نمی شناسم، الفبای انتظار را نمی دانم، انتظار را درست ترجمه نمی کنم، اما آنقدر گستاخم که انتظار دارم وقتی دلتنگ می شوم دست تو روی قلبم باشد.

هنوز هم هر جمعه که مهمان کوچه پس کوچه های خلوت روزهای کودکی ام می شوم، مژگانم در انتظار تو اشک غربت و دلتنگی می ریزند.

مولا جان! کودک آروزوهایم هنوز چشم انتظار هدیه رهایی توست، زودتر بیا!

  • باران

روزنامه گاردین در سال 51 متن مصاحبه ای را به چاپ رسانده که در آن محمد رضا شاه در پاسخ به این سؤال دیوید هرث که آیا ایران در زمینه دمکراسی جهانی پیشرفتی حاصل می‌کند، ظاهرا ذوق زده از رویه وکلای مجلس و در تایید دموکراتیزه شدن مجلس گفته بود: "طی بحث‌های عمده، نمایندگان مجلس همچون سگ به یکدیگر حمله می‌کنند."(ببینید دموکراسی در ذهن خام مجلسیان آن زمان چگونه تعریف می شده است!)

 

مشی ما که به انتساب به مسلمانی مفتخریم این است که دموکراسی را بدون قیودی که اسلام بر آن می گذارد نمی توانیم و نباید بپذیریم. قیدی که اسلام بر دموکراسی می گذارد مشروعیت است، اخلاق دینی است. بدون این قیود، از مجلس دموکراتیک چیزی شبیه همان مجلس شورای ملی شاه یا  مجالس دیگر نقاط دنیا که گاهی دموکراسی بی دروپیکر آن به برخورد فیزیکی و دعوا و تنش آغشته است استخراج می شود؛ یعنی ابراز دموکراسی با ابزار ماکیاولیستی صورت می پذیرد.

مسلما مجلسی که از نظر امام (ره) در راس امور است نمی تواند به چنین التقاط و آلودگی عقیدتی و عملی مخلوط باشد. نمی شود در راس امور بود اما در تشخیص حقیقت امور با دخیل کردن اغراض سیاسی و شخصی و نفی و نادیده گرفتن اخلاق، ناشیانه عمل کرد و رفتارهای ناعادلانه را مبنای تصمیماتی قرار داد که مستقیما در هدایت کشور دخالت دارند.

 ***

علی مطهری انجام سؤال از رئیس جمهور را که به واسطه امضاء 100 نفر از نمایندگان مجلس مسجل شده نشانه استحکام دموکراسی در ایران و محکم بودن پایه های نظام جمهوری اسلامی دانسته و گفته که این امر در جهت اصلاح امور و وحدت بیشتر میان مجلس و دولت است و به هیچ وجه قصد تضعیف دولت در کار نیست. 

شاید آنچه به بیان چنین دیدگاهی انجامیده است به فراموشی سپردن دید فرا وطنی و نگاه منطقه ای است که باید مبنای امتناع از بسیاری از گلایه ها به جهت حفظ امید مردم منطقه در الگو پنداری جمهوری اسلامی باشد با این وجود باید هدف اولیه برخی از وکلا را در جمله آخر مطهری یافت که: "این کار باعث اقتدار مجلس و تمکین بیشتر دولت از قانون خواهد شد."

 

علیرغم آنکه تمکین از قانون وظیفه ای همگانی است و همه نهادها باید خود را مقید به عمل در چارچوب آن بدانند اما این امر برخی اوقات از سوی مجلسیان با بی مهری مواجه می شود؛ تضییع حق رییس جمهور محترم در معرفی آزادانه وزیر و اهانت به رییس قوه مجریه از جمله موارد نقض قانون است که مجلس به ارتکاب آن متهم است. این، آن شیوه غلطی از دموکراسی است که مجلسیها گاهی اوقات با تمسک به آن شان مجلس را مخدوش می کند؛ قائل بودن به آزادی هرگونه اظهار نظر و ابراز عقیده برای خود، و منع توهین آمیز اظهار نظر رییس قوه اجرایی کشور. از طرف دیگر با وجود ژستهای ولایتمدارانه، مجلس هنوز توصیه رهبری مبنی بر تعامل بین مجلس و دولت را چندان جدی نگرفته است، و از سوی دیگر  وقعی به در خواست رهبری مبنی بر تصویب طرح نظارت مجلسیان بر خود نگذاشته است.

اما از قانون هم که بگذریم اخلاق و فرهنگ دینی، قانون مختص به خودش را دارد که نقطه تمرکز توجه آن شئون انسانی ست. آیا تمسخر رییس جمهور خدشه ای به هیچ بخشی از آن انسانیتی که باید مراقبش باشیم  وارد نکرده است؟!

  • باران
داستان از آنجا شروع شد که جنگ تمام شد و فرهنگ متعالی روزهای نبرد لابلای دیوارهای زمخت و هزار توی سازندگی مفقودالاثر شد. توسعه اقتصادی سدّ و جاده و ورزشگاه و مدرسه و پل و عمران برایمان به ارمغان آورد اما آن قدر افراط کرد که اقتصاد محوری و اشرافی گری جای همه چیز را گرفت و بهره مندی هرچه بیشتر، دغدغه اول بانیان سازندگی شد تا جاییکه فرهنگ این مملکت که سالها زیر پای لاابالی گری و غرب گرایی خاندان پهلوی له شده بود و انقلاب و جنگ سر و سامانی به آن داده بود دوباره به نفس نفس زدن افتاد. صرف انرژی برای توسعه اقتصادی، فرهنگ را به وادی فراموشی انداخت، اما توسعه ای مریض که خم شدن گرده های نحیف زیر بار فشار اقتصادی و فربه شدن تکنوکراتهایی که حالا همه جا بودند و خانواده هزار فامیلی که در هر دستگاهی خزیده بودند و خون مملکت را می مکیدند شاخصه آن بود. با این وضعیت اسف بار، دیگر کسی به فکر طفل مهجور مانده ای به نام فرهنگ نبود، یک موجود مفلوک که از رشد طبیعی باز مانده بود؛ یک عقب مانده بدقواره، یک معیوب بی حاصل.

اصلاحات که با شعار توسعه سیاسی از راه رسید، یک جامعه باز سیاسی را آفرید که راه نفوذ و ورود افکار مخرب را باز گذاشته بود، معارضان ارزشهای اسلامی فرصتی به چنگ آورده بودند تا عقاید مسموم خود را به اسم تضارب آرا، و آزادی بیان و شعارهای غلط اندازی از این دست به ذهن تشنه جامعه آن روز که تنوع و تغییر طلب می کردند تزریق کنند. تساهل و تسامح فرهنگی بستر کنش های ضد فرهنگی را بیش از دوره سازندگی گسترش داد. بی بند و باری های اجتماعی، ارتکاب جرایم مختلف با بهره گیری سوء از نام آزادی، شکسته شدن قبح برخی روابط غیر صحیح، و در یک کلمه رو آوردن به فرهنگ اجتماعات غربی دستاورد برخوردهای مسامحه آمیز با معضلات فرهنگی و بی توجهی تاسف آور به هنجارهای مذهبی و دینی بود.

دولت عدالت محور و مکتبی که به نام دفاع از ارزشها و احیای آرمانهای انقلاب، امید دوباره ای در دلها زنده کرد و خون تازه ای در رگهای انقلاب جاری کرد علم فرهنگ را مع الاسف نیمه افراشته نگه داشت و این مقوله مظلوم و بیمار، این بار قربانی عدالت شد. اگر منصفانه نگاه کنیم حتی اگر کار ضد فرهنگی در دولت عدالت محور صورت نگرفته باشد اما تاثیر منفی انفعال در برابر بزه های فرهنگی را نمی توان نادیده گرفت. اگر دولتهای گذشته ایجاباً به فرهنگ لطمه زدند و خواسته یا ناخواسته آن را مخدوش کردند، استیصال و انفعال دولت ارزشها در برابر ناهنجاریهای فرهنگی، صدمات گذشته را گسترش داد، با اینکه انتظار معقول از احیاگر ارزشها، احیا کردن فرهنگ و بر افراشتن پرچم دین و مذهب و حسن استفاده از فرصت فراهم آمده در جهت توجه ویژه به این مقوله معطل مانده بود، بدون آنکه در احیای عدالت اهمال صورت بگیرد.

با روی کار بودن یک دولت حزب اللّهی و رئیس جمهور مکتبی زمینه برای حرکت عمیق فرهنگی بیش از پیش فراهم است و همه دستگاه های مسئول اعم از وزارت ارشاد، صدا و سیما، سازمان تبلیغات، وزارت علوم، وزارت آموزش و پرورش، باید در جهت ارتقای ارزشهای اخلاقی و ایمانی دینی جامعه به طور جدی تلاش کنند. آیت الله خامنه ای - 16 مهر ماه 86

نیم نگاهی به مقوله هایی همچون سینما، حجاب، جرایم اجتماعی، معضل اراذل و اوباش، سرقت، و...می توانست از بروز یا تعمیق بسیاری از این زخم های فرهنگی ممانعت کند، اما وقتی که علنا به کم اهمیت بودن مسئله حجاب تصریح می شود، افتضاحات حوزه سینما وتئاتر و... دائما توجیه می شوند و کم کاریهای فرهنگی در سایر مقوله ها ماستمالی می شوند امروز هم مواجهه با پدیده های شوم فرهنگی نباید دور از انتظار باشد. انباشته شدن تدریجی همه کم کاریهای بخش فرهنگ امروز چنین حاصلی را به بار آورده است. گویا همواره این فرهنگ است که باید قربانی شود تا توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی فرصت و انرژی بیشتری برای اجرا دریافت کنند. اما جهشی که در دوساله اخیر در ارتکاب جرایم جنسی و سرقتهای مسلحانه و حمله اوباش به مدافعان ناموس و اقدامات ضد ارزشی از این دست ایجاد شده است معلول چیزیست که شاید از نظر دور مانده باشد.

تبعات خیانت فتنه سبز به فرهنگ این مملکت تدریجا خود را نشان می دهد. شورشهای خیابانی پس از انتخابات 88 که در طول دوران پس از انقلاب کم سابقه و نادر بود به فعال شدن برخی نهادهای به اصطلاح مدافع حقوق بشر - به بهانه دفاع از آزادی بیان و آزادی های سیاسی مخالفان نظام - منجر شد. معاندین که به هر بهانه علیه نظام جبهه گیری می کنند با ایراد تبلیغات مسموم و ساماندهی شده، به مخدوش کردن چهره نظام پرداخته و قوت قلبی برای مخالفان هرج و مرج طلب ایجاد کردند. اما وقتی بهانه های سیاسی برای هجمه به نظام کمرنگ شد و فروکش کرد، آنها هر گونه مجازات علیه مجرمین را با انگ مجازات سیاسی به بهانه ای تازه برای گسیل تبلیغات حقوق بشری علیه ایران تبدیل کردند. ماجرای سکینه آشتیانی، قصاص قاتلینی که قتل نفس درباره آنها محرز شده بود، مجازات اعدام برای چند مورد تجاوز به عنف، اعدام سارقان مسلح، اعدام مجرمین مواد مخدر و... مثالهای خوبی بر این مدعا هستند. دل بستن به این گونه حمایت های تبلیغاتی گسترده، جرات اراذل و اوباش فرهنگی و بزه کاران اجتماعی را دو چندان کرده است و امید به رهایی از مجازات در سایه جنجال و فشار بر جمهوری اسلامی به آنها گستاخی و جسارت بیشتری بخشیده است. افزایش جرایم جنسی گسترده اخیر و تبعات آن را شاید بتوان در این مقوله ارزیابی کرد.

مخلص کلام اینکه اقتصاد زدگی و تساهل فرهنگی ِ آن سالها و قربانی شدن فرهنگ به پای عدالت اقتصادیِ این سالها و خیانتی که عاملان فتنه سبز در آشوبهای پس از انتخابات ایجاد کرده اند از عمده دلایلی هستند که نا امنی های اجتماعی امروز را رقم زده اند. تاسف بار است که سه دهه پس از استقرار نظامی که بر محور اسلام خواهی و گسترش و نهادینه کردن فرهنگ دینی شکل گرفته است هنوز نوبت به توسعه فرهنگی نرسیده است. ترمیم میراث مخروبه ای که از فرهنگ بر جا مانده است دولتی فرهنگ محور می طلبد تا اندکی از صدمات بسیار این سالها، بر پیکر نحیف و مریض فرهنگ را التیام بخشد. حق این بود که با تقسیم عادلانه فرصتها، توسعه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی توامان انجام می گرفت تا امروز شاهد این رشد معیوب و نامتوازن و تبعات نامبارک آن نباشیم.

  • باران