واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

تو که نیستی،
شاخه های دلتنگی زود زود جوانه می زنند!

بایگانی

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

دختر سوسول همسایه را

لوازم آرایشی بدلی کشت

پسر همسایه را

اعتیاد افراطی به مخلوط شیشه و الکل

 

مرد میانسال کوچه بالایی

روی ریلهای متروی ایستگاه آزادی جان داد

و زن فالگیر سر چار راه

زیر چرخ های اتوبوس درون شهری

و فال عمرش را 

گرفت

خیابانی که همدم روزهایش بود

 

معلم دلسوز دهکده را

آوار کلاس کاهگلی مدرسه کشت

کارگر فرتوت روستایی را

سقوط از طبقه یازدهم یک برج در بالاشهر 

و زنش را

سفره ی بی نان و ، تنهایی...

 

اینجا

صفحه ترحیم من است

مرا، امّا

دغدغه های بی وقفه 

خواهند کشت

یکی از همین روزهای دردآلود...

  • باران