گمان نمی کنم من بعد روز پزشک را از خاطر ببرم. روزی که پیش از این، از حضورش در لابلای مناسبتهای تقویم بی خبر بودم؛ اول شهریور سال قبل برادرم را در روزی که متعلق به خودش بود از دست دادیم.
باید اعتراف کنم از آن روز روحیه ام دگرگون شده و بک گراندی از افسردگی، تاسف، و حسرت همیشه با من است.زندگی سختی را گذراند؛ هم دوران تحصیلش، هم ازدواجش و شاید همه زندگی اش با فراز و نشیب زیادی همراه بود.
وقتی به تنهایی اش در همه این دوره های سخت فکر میکنم و به غمی که در دل داشت و به زبان نمی آورد، لذتهای زندگی برایم نامفهوم می شوند.
زندگی اش خیلی زود تمام شد اما اندوهی که بر دلمان نشست طولانیست.
پ.ن.......................................
- فاتحه ای بخوانید و برایش آمرزش بخواهید.