من فکر می کنم دنیای سیاست می تواند بسیار گیج کننده، وهم آلود و گمراه کننده باشد، اگر هدف ارزشمند و برنامه مدونی برای رسیدن به آن وجود نداشته باشد؛ حالتی که یک سیاستمدار خود را در مسیر جریانهای موجود رها کرده باشد و نتواند به طور مستقل کنش سیاسی اش را تحت یک چارچوب مدون مدیریت کند.
کاملا مشهود است که مسیر حرکت سیاسی و غیر سیاسی رهبر انقلاب، یک جاده با علایم "هشدار دهنده" و " امید دهنده" به نام "سنت های الهی" است (آنچنان که مشی حضرت امام (ره) نیز بود). و مقدم بر حرکت، اتصاف ایشان به مهمترین ملزومات حرکت در این مسیر یعنی ایمان راسخ به "درستی مسیر" است؛ ایمان به اینکه وعده های الهی با همه جزئیات بی بروبرگرد محقق می شوند. راز مقاومت سرسختانه در برابر دشمنان و زیاده خواهان، نترسیدن از تهدیدات، تشویق مسلمانان به ایستادن در برابر ظلم، اصرار بر مشی استقلال طلبانه در تعاملات جهانی، اصرار بر تلاش علمی و عملی در همه زمینه ها، توصیه به مجاهدت معنوی و عبادت، و پیش بینی هایی که اغلب درست در می آیند، و راز بسیاری دیگر از تذکرات و توصیه های ایشان، باور داشتن به تحقق وعده های الهی است.
از آنجا که در سنت الهی، ابتدا و انتهای هر راه نرفته مشخص است، می شود با چاشنی ایمان به صدق گفتار خداوند فرمول حرکت برای رسیدن به اهداف تعیین شده را پیدا کرد و بر مبنای همان فرمول قدم در مسیر گذاشت. اما محصول عمل برای کسانیکه الگوی الهی را وا گذاشته اند و به تعاملات دنیا اعتماد کرده و در مسیر باد رها شده اند چیزی جز وادادگی، ترس، تحقیر شدن ، ذلت پذیری و... نیست؛ و این را در ریزشهای انقلاب؛ در مشی آنها که از آرمانها خسته شده و محافظه کار شده اند، یا آنها که از اول دل در گرو آرمانها نداشته اند به وضوح می توان دید.