واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

تو که نیستی،
شاخه های دلتنگی زود زود جوانه می زنند!

بایگانی

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

آب، گل آلود بود

ماهیگیرها سفسطه کردند

و گفتند:

"نان تان آجر شد

تا دیوار تکنولوژی را با آن بلندتر کنند" ؛

داده های معادله غلط بود

و نتیجه محاسبات به نقطه کوری در سوئیس می رسید؛

آنها با کدخدا بستند

تا هم آجرها بمانند

و خرج بالا بردن دیوار اعتماد شوند

و هم نان ِ مان گندم باشد

تا از سوء هاضمه در امان باشیم...

 

ما آدمهای ساده دلی بودیم

و فکر می کردیم

نان مان را

در کاسه تکنولوژی تیلیت می کنیم

و از انرژی هر دو، کالری روزانه مان را دریافت می کنیم

چند ماه گذشت...

آقای اعتدال، تند روی کرد؛

و پایش به کاسه انرژی خورد

و همه چیز در هوا معلق ماند،

نان با شیب خیلی ملایم! گران شد،

و تراژدی رقم خورد؛

دست مان

از نان خالی ماند

و کاسه مان

از تکنولوژی...

 

حالا همه چیز به اعتدال نزدیک تر است؛

هم از رکود عبور کرده ایم!

هم از روی خون تکنولوژیست ها،

بچه های انقلاب به نیویورک رفتند

و بچه های انقلابی به جهنم!

و عقلانیت! به پاستور برگشت...

 

من فکر می کنم

تاریخ، لااقل هر ده سال تکرار می شود؛

از اولین بار که تکنولوژی را " تکمیل کردیم"!

تا آخرین بار که "دیوار تحریمها ترک خورد"!

 

این قصه نان و تکنولوژی بود؛

درس جدیدی که حقوقدانهای انگلیسی نوشتند

و سربازان نیویورکی، پشت میز مذاکرات خواندند

و پاداشش را

کدخدا با هدیه های روی میزش پرداخت!

حالا باید

با سیلی صورتمان را سرخ نگه داریم

تا همه باور کنند

" قدرتهای بزرگ در برابر ما تسلیم شدند..."!

  • باران