قسم! به رب کعبه قسم یاد می کنم اکنون
که زهر؛ همان تلخ ِ آغشته گشته با شمشیر
که سالهاست پرستوی جانت را
به آشیان بلند مرتبه ی رستگاری برد
هنوز هم
درون فرق ترک خورده ی زمان جاریست؛
_درون کارزار تازه ی محراب و ابن ملجم ها
درون کوفه کوفه ی تکرار نامرادی ها
درون شام،که از پشت زخم کاری خورد_
و رستگاری را
که از خروش خون تو هر لحظه می روید
به یاوران ناب تو در این زمانه می بخشد