هیچکس دیکتاتورها را نمی خواهد
- مانیفست شان را یک ابر قدرت می نویسد و آنها ابزار اجرای تئوریهای ارباب اند بدون آنکه ایده ای برای تعالی ملت و کشور خود داشته باشند. آن که قدرت می بخشد و تجهیز می کند و پشتوانه دیکتاتور است، همانی ست که خط مشی را تعیین می کند، مسیر حرکت را طراحی می کند، ابزار حرکت را می سازد و خطوط قرمز را ترسیم می کند. دیکتاتور مومی ست که دست قدرت ابر قدرت او را به مجسمه مطلوب بدل می کند. همیلتون جردن رئیس ستاد انتخاباتی جیمی کارتر در باره روزهای آوارگی دیکتاتور محمد رضا چنین می گوید: از او پرسیدم: «اعلیحضرتا، شما تحولاتی را که در حال حاضر در ایران رخ میدهد چگونه ارزیابی میکنید؟» پس از چند لحظه شاه به تحلیل آشفتهای از آنچه در ایران میگذرد پرداخت. پرسیدم: «اعلیحضرتا، چه اتفاقی افتاده است؟»
شاه: «آقای جوردن، ...برای من دشوار بود درک کنم که رئیس جمهور شما از من چه انتظاری دارد. یک روز سفیر شما سالیوان را میدیدم و او اصرار میکرد که از خود خویشتن داری نشان دهم یا از من میخواست با افرادی که در صدد از بین بردن من هستند مذاکره کنم. گاهی در همان روز از برژینسکی به من پیغام میرسید که نسبت به مخالفین با خشونت اقدام کنم. همچنانکه میدانید آقای جوردن، اعلامیههای علنی رئیس جمهور و موضع وی بین رفع حمایت از نظام پادشاهی و شک و تردید نسبت به قدرت من در جهت رهبری کشورم در نوسان بود.»
- نادیده گرفتن رای ملت استراتژی لا یتغیر دیکتاتور است. آنها انگیزه ای برای به رسمیت شناختن هویت ملت خود ندارند. اگر مجبور به گنجاندن چیزی به اسم انتخابات در قاموس مشی سیاسی شان باشند، نمایشی از آن را با بازیگرانی که در کلاس تثبیت دیکتاتوری آموزش دیده اند با تزئین دروغین دموکراسی به اجرا در می آورند.
- دیکتاتور از مواجهه با ملت خود می ترسد، زیرا در هر لحظه از مواجهه، امکان انفجار چاشنی های فرو خورده احساسات ملت محتمل است. از این رو چشم تنگ دیکتاتور برای رویت ملت خود گنجایشی ندارد. شعاع دایره ای که عروسک دیکتاتور در آن خیمه شب بازی می کند بسیار کوچک است، و حصارهای محکم عزلت، او را در بر گرفته اند.
- آنگاه که ملت با دیکتاتورها مواجه می شود آنها محکوم به فرار از خشم ملت اند. دیکتاتور حمایت مردمی ندارد از این رو مجبور به فرار از پیشگاه مردم است. بن علی، مبارک، محمد رضا و همه دیکتاتورها سرنوشت مشابهی دارند. دیکتاتور می داند که برای ماندن جایی در بین مردم ندارد.
- دیکتاتورها تاریخ مصرف دارند و آنگاه که کارایی اجرای تئوریهای ارباب را از دست بدهند دور انداخته می شوند. برای آنها که دیکتاتور می پرورند مدیریت هزینه ای که برای مواجهه با ملتها می پردازند خیلی مهم است. آنها هزینه ها را هدفمند می پردازند و آنگاه که خشم ملتها سیبل هدف ابر قدرت را به نقطه دوری جابجا می کند دست از تجهیز دیکتاتور بر می دارند. همیلتون خاطره روزهای سخت شاه را چنین بازگو می کند: شاه گفت: من آمادة سفر به یک کشور دیگر هستم ولی به کجا میتوانم بروم؟»
- «اعلیحضرتا، طی دوازده روز گذشته رئیس جمهور و وزیر خارجه از کشورهایی که شما نسبت به آنها ابراز تمایل کردهاید و همچنین از کشورهای دیگری که احتمال داشت حرف ما در آنها تأثیر داشته باشد درخواستهایی کردهاند. متأسفم به اطلاع شما برسانم که برای ما اختیار انتخاب محلهای مختلف موجود نیست.»
شاه: اطریش و سویس چطور؟»
- هیچکدام از این دو کشور در حال حاضر آمادگی پذیرفتن شما را ندارند.»
شاه با ناباوری پرسید: «مطمئنید؟»
- بله اعلیحضرت، در چهل و هشت ساعت گذشته سفرای ما با وزرای خارجة هر دو کشور ملاقات کردهاند.» شاه با صدائی آهسته و اندوهبار گفت: «باید اقرار کنم که متعجب و مأیوس شدهام. مثل اینکه هیچکس مرا نمیخواهد.»
این گزاره ها از روی نمونه های عینی دیکتاتور ها تعریف شده اند. نه اینکه تعریفی موجود باشد و مصادیق برآن تطبیق داده شوند. نگارنده ای با بیان خصوصیات دیکتاتور و تطبیق تلویحی آن بر "ولی فقیه" به القاء دیکتاتوری بودن حکومت ولایت فقیه پرداخته و چنین نوشته بود: «گابریل گارسیا مارکز درباره ی تنهایی دیکتاتور می گوید: « آدم هر چه بیشتر قدرت به دست بیاورد، تشخیص اینکه چه کسی با اوست و چه کسی علیه او برایش دشوارتر می شود، هنگامی که به قدرت کامل دست یافت دیگر تماس او با واقعیت به کلی قطع می شود و این بدترین نوع تنهایی است. شخص دیکتاتور، شخص بسیار خودکامه، گرداگردش را علائق و آدمهایی می گیرند که هدفشان جدا کردن او از واقعیت است. همه چیز دست به دست هم می دهند تاتنهایی او را کامل کنند.» نمی دانم کدام یک از لوازم یک دیکتاتوری تمام عیار بر پایه های محکم "ولایت فقیه" استوار می شود؟ در کدام نظام دیکتاتوری یک جمعیت میلیونی که به حق باید نام مردم بر آنها گذاشت برای حمایت از مقدسات و شخص اول مملکت خیابانها را مهمان گام های بلند خود می کند و برای حفاظت از چهار چوب نظام، با آن شور و احساس پاک و آن خشم سرخ می خروشد؟ در کدام نظام دیکتاتوری "غدیر قم" رقم می خورد و "9 دی" جاودانه می شود؟
- ۸۹/۱۱/۱۲