چراغ سبز به هجمه "سبز"
گلی به گوشه جمالتان!
در این مملکت همه حق انتقاد دارند، الا رهبر مملکت!
او که انتقاد کند، یا چند تذکر من باب احساس وظیفه بدهد، یا ذکری از چند ایراد واشکال دستگاه اجرایی بکند و توصیه به اصلاح بدهد، یا در کنار تقدیر و تمجید از کارهای شایسته صورت گرفته، گریزی به وعده وعیدهای جامانده بزند، یا از حواشی مسئله ساز تحذیر کند اسمش میشود "چراغ سبز" به مخالفین و منتقدین برای هجمه به دولت...
حمایت از دولت را با این توجیه ظاهرا منطقی که جای مقصر و محق عوض نشود و فتنه گر خائن به حامی گفتمان انقلاب، تغییر ظاهر ندهد، و حامی واقعی انقلاب، از قطار انقلاب بیرون نیفتد، تا آخرین قطره جوهر قلم ادامه می دهید اما سوار بر قطار جَو زدگی از ریل انصاف خارج می شوید تا آنجا که او را که همه هستی اش را سپر تیرهای فتنه کرد تا گفتمان به محاق رفته انقلاب جان دوباره ای بگیرد، خاکریز پنهان پاتک زدن علیه جمهور قلمداد می کنید، و یادآوری انعطاف قانونی نظام را نسبت به تغییر شیوه های اداره نظام (نه تغییر در آرمانها) تعبیر به قدرت خواهی او و انتقام از دولت، و تلویحا حذف فرم دموکراتیک نظام، و النهایه حذف مردم می کنید، و توصیه های راهگشای او را تعبیر به بهانه ای برای کوبیدن رییس جمهور ...
جانباز صد در صد اگر میخواهید هم اوست، که از یک طرف آماج تیرهای کینه شتری اجنبی ست که از ولایت فقیه مجسمه دیکتاتوری ساخته اند، و با تعبیر و تفسیرهای مغرضانه تحویل افکار عمومی میدهند، و از یک طرف سیبل هجمه های بیرحمانه ناشی از تعبیرهای وارونه برخی اذهان...
ظاهرا "چراغ سبز" زیاد پشت در توجیهات، منتظر ورود در ادبیات داستان سرایی درباره مواضع رهبری مانده بود تا هجمه های چند ماهه منتقدین، اولا صد در صد تقصیر و خطا تفسیر شود، ثانیا وقتی مسیر انتقاد را دنبال می کنی به جایی در حوالی بیت رهبری برسی، و او را مقصری بدانی که درعین حال باید اطاعتش کنی...
تلفیق اهانت آشکار به او من باب آن چراغ سبز کذایی، و منت گذاشتن بر او با این تعبیر که "رهبری مطاع است" الحق زیرکی می طلبد...
انصافتان را شکر!
- ۹۰/۰۷/۲۵