انعکاس!
پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۷:۳۱ ب.ظ
می خواهم اعتراف کنم
که واژه هایم به حد کافی پوسیده اند
و به کار التیام زخم تو نمی آیند
اما
قلبم تیر می کشد،
رنگ واژه هایت که می پرد،
نفس کلماتت که می گیرد
و درد را که بازدم می کنی
با توام رفیق؛
غم تو
از "هرجنس" که باشد
برای من قیمتی ست
دیگر باید مطمئن شده باشی
که من حامی سرمایه ات هستم
و رنجت را
گرانتر از همه وجودم می خرم
و دردت را
در حفره های دلم تلنبار می کنم
من هم مثل تو
اکسیژن شرقی می مکم
و قلبم
خون شرقی پمپاژ می کند
زبان ساده ترش این است؛
بلور دلت که می شکند
من هم ترک می خورم...
اما
غمگین نباش رفیق!
حالا که شکسته شدی
قیمتی تری!
- ۹۱/۰۲/۲۸