شیب تند تدبیر
دو سال از 24 خرداد 92 که حقوقدان گلاسکو، با شعار خسته ی تدبیر و امید، روی صندلی لغزان پاستور نشست، گذشته است.
با وجود شعارهای اغواگر انتخاباتی، شروع به کار دولت اما با به کما رفتن تدبیر در اقتصاد همراه بود تا امید به سخاوت کدخدا دروازه های تجارت جهانی را به روی او باز کند.
برای حسن روحانی، که قول داده بود با یک معجزه 100 روزه، و زیر سایه تعامل با کدخدا اقتصاد کشور را ساماندهی کند، دو سال مذاکره ی بی حاصل و زیانبار، زمان بسیار زیادیست، و اعتبار دولت و وعده هایش را مخدوش کرده است، بنابراین او که بی توجه به هشدارها، همه بلیتهای شانسش را در صندوقچه اسرار آمیز مذاکره برای رفع تحریم گذاشت، حالا به انتهای فرصت رسیده است؛
سانتریفیوژها که قرار بود همراه با چرخ اقتصاد بچرخند، به مرخصی رفته اند، دانشمندان هسته ای تعدیل شده اند و حاصل زحماتشان مثل دوازده سال پیش باز هم پلمپ شده است تا روحانی و تیمش از یک سوراخ برای بار دوم گزیده شوند.
او به مردم قول داده بود توافق با حفظ دستاوردهای هسته ای شدنی ست، و به تبع توافق، خروج از انزوا(!) و به تبع آن، خروج از رکود در اقتصاد...
حالا با بر جا ماندن تحریمها، اضافه شدن تحریمهای نو، افزایش خصومت آمریکا و اروپا با ملت و... تنها راهی که دولت برای خود متصور است توافق به هر قیمت است زیرا اولا برای حفظ اعتماد مردمی که از شعارهای انتخاباتی روحانی، وعده حل معضل اقتصادی با مذاکره را دریافت کرده بودند توافق، یک ضرورت غیر قابل چشم پوشی است.
ثانیا از نگاه دولت توسعه مدار یازدهم، همه گشایشها در ارتباط با غرب محقق می شود و معضل هسته ای بهانه و فرصتی است تا این ارتباط به شکل دلخواه صورت بگیرد. دولت تشنه ارتباط با غرب است و برای رسیدن به آن، همه ی توان خود را به میدان آورده است و این در حالی است که سابقه ی ارتباط و تعامل با آمریکا و غرب نشان می دهد خوش بینی به آنها ناشی از نادانستن الفبای سیاست و غیرت است.
با این همه، توافق به هر قیمت چیزی نیست که منافع ملی و به تبع آن همراهی مردم را در پی داشته باشد، پس برای راضی کردن افکار عمومی و آماده کردن آنها برای پذیرش توافق، چیزی که لازم است در فرصت فشرده و وضعیت مشوش دولت اتخاذ شود ایجاد شوکهای مصنوعی در تعاملات اقتصادی ست تا شیوه محاسبات مردم عوض شود و آنها به این نتیجه غلط برسند که تا توافق صورت نگیرد اوضاع بر همین منوال می گذرد. با این تفاسیر، شوک در قیمت خدمات، مشوش کردن بازار، ناراضی تراشی از صنوف مختلف با بی مهری در دستمزدها، تعدیل کارگران با سرکوب تولید و افزایش واردات و... همه در همین امتداد شکل می گیرند.
به علاوه روحانی برای کم کردن فشارهای روانی ناشی از خسارت در مذاکره، به یک سوپاپ اطمینان نیازدارد تا بار شکست را بر دوش خود احساس نکند؛ این سوپاپ اطمینان، مجرم تراشی از رهبری و القاء تحقق شکست، در اثر دخالت و مخالفت رهبری با مواد توافق است.
با مقصر جلوه کردن رهبری، چیزی که از نظر زخم خوردگان از ولی فقیه، شکل خواهد گرفت، تقابل بین مردم و رهبری است؛ امری که برای آنان که همواره در اندیشه کاهش دادن قدرت رهبری بوده اند خوشایند و راضی کننده است.
شیفت کردن بار شکست بر شانه رهبری، و فریب مردم، با سوء استفاده در مدیریت اقتصادی، حربه ی خیانت باری است که همه ی ما موظفیم با احساس ادای دین به رهبر و ملت، آن را از دست دولت خارج کنیم.
- ۹۴/۰۳/۰۶