یاد...
يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۶ ق.ظ
خاطرم آزرده ست ،
خانه خاطره هام آشفته!
،دکور ناقص احساساتم
چیزی از جنس صفا کم دارد
باز ، باید بروم تا دیروز
تا ته کوچه دلتنگیها
باز باید بکنم پنجره ها
را از نو
،پرده ها را باید
بتکانم در باد
،آب باید بدهم
شمعدانیها را
پاک باید بکنم آینه ها را
از خاک
،قفس تنگ قناریها را
باز باید بکنم
،باز ، باید بگذارم بغل
سبزه عید
تنگ ماهیها را
دست باید بکشم روی سر
خاطره ها
یاد باید بکنم
باز باید بکنم پنجره رؤیا
را
،کودکیهام آنجا
روی دیوار تَر کاهگلی
جامانده ست...
- ۹۴/۰۶/۰۸