معامله ی پایاپای!
دور، دورِ تاجرها بود
دورِ بیزینس من های ذوب شده در تعاملات جهانی
عصر فداییان نظم نوین
عصر دیپلماتهای روشنفکر
که با اسمایلهای تا بناگوش باز
به استقبال فاحشه های سیاسی رفتند
تا فاتحه تنش زایی های افراطیون ِ سابقا انقلابی را بخوانند...
تا با تعامل با تئوریسین های تروریسم، دنیای بهتری بسازند!
سیاست هنوز بوی نفت می داد
(این ماده بد بوی عفن که باید از شرش خلاص شد) ؛
دیپلماتها مشغول کار شدند
قلب تکنولوژی از تپش ایستاد
خون چکیده بر اورانیوم ها با کیک زرد معاوضه شد
و استراتژی اعتدال منتظر ماند
تا دروازه های دهکده جهانی به رویش لبخند بزنند...
گرگها در کوچه پس کوچه های دهکده کمین کردند
کدخدا روی سگش را نشانمان داد
نوچه ها شیر نفت را بازتر کردند
اتاقهای فکر
برای پاسپورتهایمان تله گذاشتند
و کوتوله های بی ریشه برایمان خط و نشان کشیدند
همه چیز درست همانطور بود که نمی خواستیم
کلیدها اشتباهی بودند
و قفلها به ریش سیاست ندارانمان خندیدند...
بازی تمام شد
جاسوسها به خانه برگشته اند
دلالها تجدید قوا کرده اند
تاجرهای ورشکسته برای هم کف می زنند
و به معامله ی پایاپای با جهان می نازند
مبادله ی منصفانه ای بود؛
- تکه هایی از انقلاب 57
- وعده هایی از برجام 2015
معامله، 3-2 به نفع ما بود
اما هنوز هم
شکم های گرسنه
به دنبال آدرس سیب زمینی های دفن شده می گردند!
- ۹۴/۱۱/۰۳