رنجنامه
جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۲۷ ق.ظ
آی غریبه!
که از مزرعه ی منتظر ما رد شدی
و جای دستهای تو
هنوز
روی دسته دسته ی خرمن ها باقیست
می بینی؟!
کودکان دبستانی آن سالها
که امیدهای فردای تو بودند
امروز سیاستمدار شده اند
و تو را
در برگهای تاریخی که ندیده اند
به محاکمه کشیده اند
برای عدالت
که مولود دستهای تو بود...
آی غریبه!
ما را ببخش
که در صداقت تو شک کردیم
و خط سبز تو را
در کوچه های پیچ پیج سیاست جا گذاشتیم
و اخلاص تو را
به قضاوت تاریخ فروختیم
ما را ببخش
که عمر وفاداریمان به 30 سال هم نرسید
دلتنگم
غمگینم
و این شعر را به تو تقدیم می کنم
و به جای قافیه ای که ندارد
اشک می گذارم؛
سبک جدیدی از شعر
که اسمش را
رنجنامه
گذاشته ام!
پ.ن......................
- ۹۵/۰۵/۲۲