واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

تو که نیستی،
شاخه های دلتنگی زود زود جوانه می زنند!

بایگانی

روح الله...

پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۱۱ ب.ظ

ابوبکر و عمر و زبیر و عبدالرحمن بن عوف به درگاه رسول الله (ص) نزدیک شدند و نشستند، پس پیامبر(ص) بر آنها وارد شد، کنارشان نشست، دمپایی اش گسیخته شد و آن را ( براى ترمیم ) به على بن ابى طالب داد، سپس فرمود: همانا از سمت راست خداوند عزوجل یا از سمت راست عرش، قومی از ما برخاستند که بر منابری از نورند، صورت هایشان نورانی است و لباسهایشان نورانی است، صورت هایشان بر چشم ناظرین دیگر پرده می اندازد. ابوبکر گفت: ای پیامبر خدا آنها کیستند؟ پیامبر سکوت کردند. زبیر گفت : ای پیامبر خدا، آنها کیستند؟ ایشان سکوت کردند. عبدالرحمن بن عوف گفت: ای پیامبرخدا، آنها کیستند؟ ایشان سکوت کردند. سپس حضرت علی (ع) فرمودند: ای پیامبر خدا، آنها چه کسانی هستند؟ پیامبر فرمودند: آنها قومی هستند که به واسطه ی روح الله به یکدیگر محبت می ورزند (دلهایشان به هم نزدیک می شود)، در حالی که هیچ  نسب یا اموال مشترکی ندارند؛ آنها شیعه ی تو هستند و تو امامشان هستی ای علی»

بحارالأنوار، ج65، ص139

  • باران

نظرات  (۱)

سلام.....واکنون این قوم فراتر از خراسان تا دورترازکناره های دریای مدبترانه واز سواحل مکران تا باب المندب از یمن تا لبنان و از لبنان تا عراق گردادگرد هم زیر بیرق یاران  روح الله اتحادی تاریخی وبرادرانه در مقابل کفر رقم زده اند!!
پاسخ:
سلام و رحمة الله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی