واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

تو که نیستی،
شاخه های دلتنگی زود زود جوانه می زنند!

بایگانی

آرمان شهر

جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۴:۳۲ ب.ظ

یک روز

باران ببارد

یک روز

آفتاب بتابد

(یک روز در میان...)

امروز

ابر باشد

باد بوزد

باران ببارد

"من"

همه ی چترها را به باد بدهم

همه ی چترها را...

خیس شوم

تب کنم

بسوزم

و همه ی "اول شخص" هایم بمیرند

....

فردا

"او" باشد

حجمی تمام از "سوم شخص"

"سوم شخص"

و آفتاب بتابد...

  • باران

نظرات  (۲)

  • سایه های بیداری
  • عرض ادب و احترام محضر « باران »

    ( پیشوند و پسوندی نیفزودم تا مبادا از لطافت و زیبایی باران بکاهم )

    راستش همین سه چهار تا مطلبی را

    که بر صفحۀ اصلی آشکار است ، خواندم .

    لذا فقط به همین مختصر ، اکتفا میکنم که : عالیست .

    تا گذری دیگر و تقدیم احترامی دوباره ،

    برایتان سلامتی و نشاط آرزو میکنم .

    پاسخ:
    سلام بزرگوار
    ممنونم از نظر لطفتون
    توفیقاتتون مستدام

    سلام.

    یاد آرمانشهر حامد فتاحی افتادم. وبلاگی که هفده ساله شد ولی الان دیگه بروز نمیشه . ظاهرا بخاطر استفاده حامد خان به تلگرام باشه. ما که تلگرام نداریم. هراز گاهی به وبلاگش سرمیزنیم بیاد اون موقع ها

    پاسخ:
    سلام و رحمت الله
    من هم مطالب ایشون رو از کانال تلگرامی شون میخونم
    دوره غربت وبلاگهاست...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی