پایان نامه!
همه چیز
از آن تراژدی خیابانی شروع شد:
نمایش وحشت
پشت دیوارهای وسط پیاده رو!
و با " مجموعه دروغها" ادامه یافت
(با تشویق حضار!)
رمان نویسها
با داستان جنگ و صلح
سیاستمدار شدند
نمایش نامه نویسهای روز مزد
با بازی مداوم با سایه های بلند جنگ
و عمو خیرالله
با اخبار شبانه رادیو بی بی سی،
در سالهای اول دهه هفتاد
(او از ما خواست رییس جمهور شویم)
ما باید سیاستمدار شویم؛
می خواهم
تفنگ شکاری پدربزرگ را بردارم
به آزمایشگاه انگل شناسی پاستور بروم
و به همه انگلهای پایان نامه ام
شلیک کنم؛
(باید
همین روزها
از پروژه ام "دفاع" کنم)
- ۹۸/۰۹/۰۲
سلام.
باز هم زیبا نوشتید. کاشکی منهم بجای تلف کردن عمرم در رشته ای که بهش علاقه نداشتم،به ادبیات می پرداختم.
اگر انگلی در آزمایشگاه انگل شناسی پاستور وجود دارد، گمونم بیشترین تقصیر گردن کسانی هست که راه را برایش باز کردند.
امیدوارم شعرتون رو درست درک کرده باشم.