واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

تو که نیستی،
شاخه های دلتنگی زود زود جوانه می زنند!

بایگانی

خیلی دور، خیلی نزدیک

يكشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۴۴ ب.ظ

تو

پشت آن پنجره آهنی کوچک

روی آن ساختمان بلند سیمانی

خاطره می شوی

من

در این حیاط قدیمی بزرگ

با کاج های بلند

شعر می خوانم

از من چه می خواهی؟

جز آنکه هر روز

شمعدانی هایم را آب بدهم

و گلدان هایم را

سوار بر شاخه های کاج

به آن بالا بفرستم

تا به تو سلام کنند؟

از من چه می خواهی؟

من

عکس های یادگاری ات را

در دستمال سفیدی پیچیده ام

و کنار بوته های ریحان کاشته ام

تا تو را زودتر ببینم

از من چه می خواهی؟

  • باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی