از کوچه باغ های قمصر کاشان
که آن روز از ترس "او" می دویدمش
تا بن بست خلوت "تو"
که موضع قرارم با تو بود
یک بزرگراه طویل فاصله است
و من
همه راه را دویده ام
ببین نفس زدنم را...
حالا که اینجا هستم
نیمی ترس ام
از او که در پی من است
نیمی اشتیاق
که مست تو می شوم
از خانه تو بوی گلاب می آید...
خیلی عالی بود این مطلب
امید وارم بازم مطلب بزارید