از شنبه!
يكشنبه, ۷ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۱۶ ب.ظ
دوباره آمدم؛
دوباره نبودی؛ مثل همه ی روزهای قبل، مثل همه ی سالهای قبل...
کوله ام سنگین بود
بسته ها را روی تاقچه رها کردم؛ (دردهایم را)
نامه های بی سر و ته را کنار آینه گذاشتم؛ (غصه هایم را)
عکس های شش در چهار را ردیف، روی دیوار اتاق نشیمن چسباندم؛ (دلتنگی هایم را)
و رد پایم را، بی آنکه بدانم، روی خاک شمعدانی های گوشه ایوان جا گذاشتم؛ (اشکهایم را)
می دانی؛ دیگر قلبم جایی برای چالش جدید ندارد،
بگذار یک بار تو را ببینم و بروم
می خواهم تنهایی ام را
از اولین شنبه ی پس از دیدار تو شروع کنم...
- ۹۹/۱۰/۰۷
سلام و رحمت خداوند برشما.
ممنونم. ان شاالله شما هم سلامت و تندرست باشید.
خیلی خوشحال شدم بازهم این وبلاگ خلوت رو لایق سرزدن دونستید. لطف کردید.
بله خود من هم مثل یکسال پیش نیستم که مرتبا مطلب در وبلاگم بذارم و مشغولیات زندگی که اغلب مادی هست و دنیوی، فرصتی برای خلوت خودم و یا رفتن به وبلاگهای دیگه به من نمیده. هرچند سعی میکنم هرروز حداقل یکبار وبلاگم رو بررسی کنم که نظر باارزش خواننده ارجمندی رو برای مدت طولانی ای بدون جواب نذارم.
بله حقیقتا محیط وبلاگ نویسی همینطور هست که شما فرمودید: خانه ی قدیمی پر از روح زندگی ! ولی خب متاسفانه کسی چندان همراهم نیست در این خونه ی قدیمی ولی همراهی شما و مانند شما مایه ی دلگرمیست. سرافرازمان کردید با زیارتتان. عذرخواهی مرا بپذیرید که از مطالب شما غفلت میکنم.
منهم برای شما و خانواده ارجمندتان بهترینها را ارزو دارم. موفق و موید باشید ان شا الله.