امام باقر(ع) فرمود: روزی یاران و اصحاب پیامبر اسلام گرد هم جمع نشسته بودند و هرکس از حسب و نسب خود می گفت. در این بین عمربن خطاب به سلمان گفت: تو هم حسب و نسب خود را بگو ! سلمان گفت: من بنده خدا هستم، گمراه و تهیدست و برده بودم خداوند به برکت وجود پیامبر (ص) مرا هدایت کرد و بی نیاز و آزادنمود، این است حسب و نسب من ای عمر! در همین موقع پیامبر (ص) حاضر شد و ازمضمون گفتگوی آنها با خبر شد، به اصحاب خطاب کرد و فرمود : شرف مرد دین و ایمان اوست، آبروی مرد خلق و خوی اوست، ریشه و اصل مرد، عقل اوست. سپس آیه13حجرات را تلاوت فرمود : ای مردم جهان؛ ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و به شکل دسته ها و قبیله های مختلف در آوردیم تا همدیگر را بشناسید، همانا گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزکارترین شماست.
سایه جاهلیت بر عقل و خرد سبب می شود عده ای حسب و نسب را مایه فخر خود بدانند و آن را بهانه امتیاز خواهی از دیگران کنند و به برکت وجود آن برای خود جایگاه ویژه ای طلب کنند اما بر اساس آموزه های دینی حسب و نسب معیار برتری و امتیاز خواهی نیست و هیچکس بر دیگری جز به تقوی برتری ندارد.
تفاخر به حسب و نسب در عالم سیاست اصطلاح آشنای آقازادگی را به خود اختصاص می دهد.
آقا زادگی از آفات همیشگی عالم سیاست و محک عدالت مداری سیاست مداران و وابستگان نسبی وجناحی آنان است.
پیش از ظهور اسلام در عربستان و بسط تعالیم شرع مقدس اسلام ؛ دوره ای که به حق از آن به جاهلیت یاد می شود پر از مصادیق روشن تفاخر به حسب و نسب و تبعات منفی آن است که بر گرده اجتماع آن روز سنگینی می کرد.
در زمان کنونی نیز وابستگی نسبی با آنها که به خصوص جایگاه اجتماعی یا سیاسی تعیین کننده داشته اند
برای برخی منسوبین توقع به دست گرفتن جایگاههای بزرگ اجتماعی و سیاسی را ایجاد می کند.
این تصور وهم آلود که در اثر عدم مصونیت به وسیله تقوی، برای آقازاده ها ایجاد می شود برخی تبعات منفی را ایجاد می کند از جمله :
1- توهم جایگاه برتر اجتماعی به سبب آقازادگی مجرایی برای رانت خواری اقتصادی باز میکند و آقازاده در پناه آقازادگی حق تصرف بیت المال را بیش از دیگران بر خود مباح میداند زیرا نسب خود را در فراهم آمدن شرایط مثبت حاکم بر جامعه که رفاه اجتماعی را به ارمغان می آورد دخیل می داند.
2- آقا زادگی توقع اشغال جایگاه سیاسی تعیین کننده را در فرد بیدار میکند. آقازاده جایگاهی را طلب می کند که تخصص، ازملزومات و ضروریات کسب آن جایگاه است.
تصرف جایگاهی که دیگری به دست یابی به آن شایستگی بیشتری دارد ظلم به عدالت و جایگاه اشخاص و ضایع کردن موقعیتیست که در صورت مدیریت مناسب می تواند نافع جامعه و حلال مشکلات باشد.
3- نافذ دانستن نسب در معادلات اجتماعی سبب گستاخی درعدم تمکین به قانون و ظلم بدیهی به مقوله عدالت است.
اشغال هر جایگاه در جامعه اعم از اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و... به عناصر ثابت سه گانه تخصص، تعهد، و مدیریت در اعمال تخصص و تعهد نیازمند است.
این مقوله هم در جوامعی که مذهب و دین در آنها کارکرد اجرایی ندارد و اصطلاحا سکولار نامیده می شوند صادق است و هم در جوامعی که به خصوص اسلام بر آنها حاکم است مصداق پیدا می کند.
اما اینکه چرا عده ای با انتساب آقازادگی برای خود امتیازات متعدد قائلند به علل متفاوتی وابسته است :
1- از منظر مکتب اکمل اسلام عمده ترین علت هر نوع زیاده خواهی و تصاحب ناعادلانه مقام و موقعیت، تهی بودن از درونمایه ای به نام تقوی است. تقوی مهاریست که نفس را از طغیان بر حقیقت و شورش علیه هنجارهای دینی و الهی باز می دارد.
2- تشنگی برای کسب قدرت و اعتبار اجتماعی و منفعتهای مالی احتمالی که بر آن جایگاه مترتب است از علل سوء استفاده از نسب است.
3- تشویق به سوء استفاده از نسب از جانب آنها که به آقازاده مرتبطند و برای رسیدن به مقاصد دنیایی و نیل به جایگاه مطلوب به طناب محکمی نیاز دارند و از دیگر سو نقص بینش و گرفتار آمدن در دایره مناسبات عاطفی آقا زاده را در دام باج خواهی به بهانه نسب گرفتار می کند.
دین مبین اسلام با توجه به همه ضعفهای موجود در انسانها به تبیین جایگاه و اعتبار افراد پرداخته وتقوی را تنها معیار برتری برشمرده و از تمسک به اعتبارات شیطانی بر حذر داشته است: ان اکرمکم عندالله اتقیکم
به موازات قدمت آقازادگی، سوء استفاده از آن نیز جریان داشته است و به همین سبب است که توصیه های اخلاقی برای بر حذر ماندن از آفات آن نیز قدمت دیرینه ای دارد.
در قسمتی از قابوس نامه از آثار متعلق به قرن 5 ه.ق کیکاوس بن قابوس
در باب ضرورت احتراز فرزندان از اتکا به اعتبار و حیثیت پدران و پرهیز از آلوده
شدن به «رانت» آقازادگی به فرزندش گیلانشاه چنین نوشته است: «بدان نام که مادر و
پدر نهند، همداستان مباش که آن نام نشانی باشد. نام آن باشد که تو به هنر بر
خویشتن نهی تا از نام جعفر و زید و عمر و عثمان و علی به استاد و فاضل و حکیم
اوفتی:
فرزند
هنر باش نه فرزند پدر فرزند هنر زنده کند نام پدر
براساس تعالیم دینی و ملاکهای منطقی و عرفی حسب و نسب به تنهایی و بدون به همراه داشتن دستمایه مهارت و تعهد و توانایی بهره گیری از این دو عنصر نمیتواند اداره کوچکترین نهاد یک جامعه را نیز تحقق ببخشد .اتصاف به آقازادگی تنها اعتبار کاذبی را به همراه می آورد که حب نفس می تواند به آن بال و پردهد و تبعات این حب نفس آسیب جدی به شخص وجامعه وارد می آورد.
خارج از دایره دین، آموزه های فرهنگی و ادبی نیز بر پوچ بودن سوء استفاده از رانت آقازادگی اذعان کرده اند:
این ضرب المثل فارسی شاهد خوبی بر این مدعاست: گیرم پدر تو بود فاضل/ از فضل پدر تو را چه حاصل