دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران از زمانی
آغاز شده است که جریان یکطرفه ی منافع مادی و سیاسی، از ایران به سوی آمریکا، با
وقوع انقلاب اسلامی قطع شد و یکی از نقاط امید آمریکا در خاور میانه به تاریکی
گرایید. از آن زمان تا کنون، در طول سی سال پس از انقلاب آنها هیچ فرجه ای را برای
آسیب زدن به نظام و انتقام گیری از ملت از دست نداده اند.
حرکت اخیر اوباما و هیلاری
کلینتون در اظهار نظر مداخله جویانه در باره 8 نفر از مقامات سیاسی کشور در همین
راستا ست.
اوباما دستور مسدود شدن دارایی
محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، صادق محصولی، وزیر رفاه
دولت دهم و وزیر کشور دولت نهم، غلامحسین محسنی اژهای، دادستان کل کشور و سخنگوی
قوه قضاییه فعلی و وزیر سابق اطلاعات دولت نهم، سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران،
حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات دولت دهم، مصطفی محمدنجار، وزیر دفاع دولت نهم و وزیر
کشور دولت دهم، احمدرضا رادان، فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ، حسین طائب معاون
اطلاعات سپاه پاسداران و فرمانده نیروی مقاومت بسیج را صادر کرد و علت آن را نقض
حقوق بشر خوانده است.
صرف نظر از این حقیقت که اساسا مقامات نامبرده، درآمریکا دارایی ندارند اما دست
زدن به این حرکت ناشیانه که در راستای سیاستهای غلط مقامات پیشین دولتمردان
آمریکاست، از سوی کسیکه با شعار تغییر در عرصه سیاسی آمریکا حضور یافته است از
وجود چند انگیزه قوی حکایت می کند:
1- اوباما خود علت دست زدن به این
اقدام متناقض عرف بین الملل را نقض حقوق بشر توسط افراد تحریم شده ذکر کرده است، -
این توضیح ضروریست که همین اقدام، خود مصداق روشن دخالت در امور داخلی ایران، نقض
آزادی افراد و ایجاد محدودیت برای آنان و به عبارت روشنتر نقض حقوق بشر است -
منطقا چنین به نظر می رسد که
اوباما با طرح این ادعا دو هدف اساسی را دنبال می کند :
الف) انحراف افکارعمومی از نقض
حقوق بشر در عراق و افغانستان و کاهش تاثیر افشاگری احمدی نژاد بر تحلیل دروغین
حادثه 11 سپتامبر- مخصوصا که این تحریم با تا خیر یکساله پس از فتنه سبز و درست پس
از بمب رسانه ای تحلیل رییس جمهور از واقعه برجهای دو قلو صورت گرفته است- .
سخنرانی رییس جمهور محترم در مجمع
عمومی سازمان ملل و به چالش کشیدن مانور دروغین بر روی حادثه 11 سپتامبر و برملا
کردن سناریوهای پشت پرده این حادثه که انگشت اتهام را به سمت مقامات آمریکایی
نشانه رفت موجی از تردید در افکارعمومی کشورهای جهان و سیاستمداران آنها ایجاد کرد
و حمله به عراق و افغانستان برای مقابله با عاملان این حادثه را زیر سوال برد.
ب) کمک به اپوزیسیون داخلی برای
تجدید فتنه سبز:
تناقضات رفتاری پی در پی سران
فتنه در باب مردم مداری و احترام به رای مردم، برملا شدن دروغهای بزرگی که در باره
حوادث مختلف انتخابات به خورد هواداران خود دادند، اتهامات اثبات نشدنی و بی سند
که نظام را در معرض برخی انتقادات ناجوانمردانه قرار داد و... بدنه اجتماعی را از
آنها گرفت وکورسوهای امیدشان را یکی یکی خاموش کرد و فتنه را به کما فروبرد. حرکت
بیشرمانه آمریکا ییها شاید امید کاذبی دردل فتنه گران برای خروش دوباره در سایه
طرح مسئله نقض حقوق بشر بیافریند.
2- انحراف افکارعمومی از شکست
تحریمها:
اولا : تاثیر مثبت تحریم بر
موفقیتهای مثال زدنی همچون افزایش تولید بنزین و رسیدن به مرز خودکفایی، افزایش
تولید صنایع دفاعی و صنایع هوا فضا و... خط بطلان بر تصور باطل اروپا و آمریکا
مبنی بر تسلیم ایران در برابر خواسته های زورمدارانه کشید.
ثانیا : درحالی که آمریکا اعلام
کرده بود، شرکتهای بزرگ نفتی توتال، شل، استات اویل و انی قول دادهاند که به
سرمایه گذاریهای خود در ایران پایان داده و از هرگونه فعالیت تازه در بخش انرژی
ایران خودداری کنند، شرکت نفتی توتال اعلام کرده است، چون خرید نفت از ایران هیچ
مغایرتی با تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران ندارد، این شرکت همچنان
به خرید نفت از جمهوری اسلامی ادامه میدهد. همچنین شرکت نفتی استات اویل هم
اعلام کرده است، که به همکاریهای فنی خود با ایران ادامه خواهد داد و شرکت انی
گفته است، پس از پایان قرارداده ای جاری، از بازار ایران خارج خواهد شد.
ثالثا: برخی سیاستمداران آمریکایی
نیزخود به شکست تحریمها اعتراف کرده اند:
ژوزف لیبرمن سناتورآمریکایی
گفته است: همچنان بسیاری از دولت ها برای ادامه روابط با ایران تلاش می کنند، لذا
این تحریمها بی فایده بوده است.
هاوارد برمن دیگر سناتور آمریکایی
نیز تأکید کرد : علیرغم اینکه ماهها بر روی تحریم ها کارکرده ایم، ظاهراً تحریم ها
زیاد موثر نبوده اند.
3- انحراف افکار عمومی ازحادثه غم
انگیزقرآن سوزی و نقض حقوق مسلمانان وجریحه دارکردن احساسات مذهبی آنان، که هنوز صراحتا
توسط مقامات آمریکایی محکوم نشده است.
4- سرپوش گذاشتن براعتراض جهان
اسلام به ننگ مذاکرات سازش، وکاستن ازفشارهای تحمیل شده بردولت غاصب اسراییل.
۵- انتقام از چهره هایی که در جریان فتنه سال 88 بیشترین سهم را در
ناکام گذاشتن ایادی آمریکا از اقدامات مخرب، و اختلال درنظام، ایفا کرده و آمریکا
و دیگر مخالفین را در نیل به اهداف براندازانه ناکام گذاشتند.
آنچه دورازانتظار نیست، این است
که، حماقت حاکم براین اقدام و تهی بودن آن ازهرگونه منطق سیاسی،خیلی زود به بهانه
دیگری برای مضحکه شدن اوباما و دستگاه دیپلماسی آمریکا در پیشگاه افکارعمومی تبدیل
خواهد شد.