واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

تو که نیستی،
شاخه های دلتنگی زود زود جوانه می زنند!

بایگانی

۹ مطلب در آبان ۱۳۸۹ ثبت شده است

ساعت از هشت و نیم گذشته و من که تصمیم گرفته بودم 6 صبح در اتوبان قم – تهران باشم، هنوز از چهار دیواری خانه بیرون نرفته ام.

مردد می شوم بین رفتن یا نرفتن (مسئله این است) که تفال به قرآن جواب امید بخشی می دهد. دلم را به دریا می زنم، چشمم را روی همه تفسیر و تعبیرهایی که از نمایشگاه مطبوعات امسال شده است می بندم و راهی پایتخت می شوم.

ساعت حدود 5/10 است که به مصلی میرسم. وارد سالن نمایشگاه که می شوم یکراست به سمت جایی می روم که قلب نمایشگاه می تپد. هیچ کدام از غرفه ها را درست نمی بینم و عین کسی که گم کرده ای دارد به دنبال غرفه خبرگزاری می گردم؛ با تنها آدرسی که از محل غرفه دارم: جنب خبرگزاری فارس( توانا)...

غرفه،کوچکتر از چیزیست که انتظارش را دارم. هیچ کدام از بچه ها را نمی شناسم و جای تنها آشنایم ،درغرفه خالیست.

احساس غریبی می کنم اما به هرحال باید باب آشنایی را باز کنم. با یکی از بچه ها که بعدا می فهمم مسئول بخش معارف است دست میدهم و خودم را معرفی می کنم، خوشحال می شود و به اسم کاملم اشاره می کند و می پرسد شما فلانی هستید؟ حدسش را تایید می کنم و او با محبتی که از چهره اش موج می زند به داخل غرفه دعوتم می کند. هنوز هیجانم فروکش نکرده که با دوست دیگری که شاداب و پر انرژی برای دعوت مهمان به غرفه و مصاحبه گرفتن تقلا می کند آشنا می شوم؛ دختر تر و فرزی که درعین حال که زیاد دوندگی می کند،خستگی نمی شناسد و لبخند از روی لبش دیلیت نمی شود.

صحبت دوستانه مان گل انداخته و بحث به مطالب وبلاگم کشیده می شود. دوست معارفی ام به مطلبی که در باره مرگ نوشته ام اشاره می کند و حرفهای دلنشینی در باب یاد مرگ و تبعاتش می زند. زاویه دیدش به مرگ کار شناسانه است و تذکراتش به دلم می نشیند... 

با همه بچه هایی که درغرفه حضور دارند آشنایی مختصری پیدا می کنم. خیلی زود با هم اخت می شویم . صمیمیت بچه ها شرمنده ام می کند. احساس خوبی دارم و خدا را شکر می کنم که مقدمات آشنایی با این فرشته های صمیمی را نصیبم کرده است، اما جای دنجی نیست تا بخشی از احساسات قلبی ام را بیرون بریزم ...

غرفه به تناوب از مهمانهای داخلی و خارجی پر و خالی می شود. بچه های عکاس حضور مهمانها را ثبت می کنند. یکی دو نفر اخبار را در سایت قرار می دهند، یکی پذیرایی از مهمانها را به عهده می گیرد...همه مشغولند و من فقط شاهد این جنب و جوش خبری هستم.

 

نمایشگاه آن طور که باید و شاید شلوغ نیست. به توصیه بچه ها سری به طبقه دوم می زنم؛ سوت و کور و خلوت است . با خودم فکر می کنم حضور پایگاههای خبری معترض و غایب در نمایشگاه، می توانست طبقه دوم را هم کانون مراجعات مردمی بکند و شور و حال نمایشگاه را بیشتر کند.

به طبقه همکف بر می گردم. فعالیت صوتی و تصویری غرفه جوان قابل توجه است و گمان می کنم بیشترین مخاطب را به خود اختصاص داده است.  

 

سری به غرفه روزنامه ای که گاهگاه یادداشتی برایش می نویسم می زنم و سراغ مسئول صفحه سیاسی را می گیرم. پیش از آنکه خودم را معرفی کنم یکی از بچه ها شناسایی ام می کند و من از زیرکی اش متعجب می شوم.

مکالمه کوتاهی می کنیم و من در برابر لطف و محبتی که روکش همه کلماتش هستند پاسخی جز خجالت ندارم. دوست دارم برای دقایقی مهمان غرفه روزنامه باشم اما رودربایستی نمی گذارد، بنابراین خداحافظی می کنم و دوباره به خبرگزاری بر می گردم.

زمان به سرعت می گذرد، ساعت از پنج گذشته و من باید به زودی دوستان تازه یافته را ترک کنم و شیرینی این دیدار را به خاطرات ماندگار ذهنم اضافه کنم .

لحظات آخر حضورم در کنار بچه هاست که بالاخره سعادت زیارت " کدخدا "را پیدا می کنم؛ تنها آشنایم در خبرگزاری...

فرصت زیادی ندارم. با کدخدا و بچه ها خداحافظی می کنم، اما دلم را همانجا در غرفه جا می گذارم...

اتوبوس،کند و تنبل حرکت می کند، درد کهنه باز به سراغم می آید و کلافه ام می کند، راه برایم کشیده تر می شود و تحمل این درد سخت تر...

به اطراف جاده چشم می دوزم و به بچه ها فکر می کنم؛ به مسئول غرفه و احساس مسئولیتی که فرصت غذا خوردن را از او گرفته بود و خستگی، از رنگ پریده اش کاملا پیدا بود، به بچه های خالص و پاکی که غرفه از وجودشان گرم می شد...به این فکر می کنم که چه نمایشگاهی بود نمایشگاه امسال برای من!

 

به گذشته سرک می کشم و به اتفاقات کوچکی نگاه می کنم که کنار هم چیده شدند و زندگی دیگری برایم رقم زدند.. به عقب بر می گردم و زمان را مرور می کنم ؛ روزهای پر شور انتخابات، روزهای بد اغتشاشات، فتنه سبز، بحث های داغ سیاسی، فضای مجازی، وبلاگ، کامنت، جدال اینترنتی، نسیم، هویت مجهول، همکاری، خبرگزاری، نمایشگاه....

و به این فکر می کنم که فتنه سبز با همه بدیهایش چه برکاتی داشت!

  • باران
اگرفتنه سال 88 را آنچنان که رهبر آینده نگر انقلاب بیان کرده اند،  واکسینه نظام در برابر میکروبهای سیاسی تلقی کنیم باید اعتراف کنیم که فتنه به نفع نظام ومایه تثبیت آن بوده است. واکسینه نظام بدین معناست که اگر جریانی مشابه آنچه که در سال 88 اتفاق افتاد باردیگر برملت و نظام ایران تحمیل شود انگیزه و شیوه صحیح مقابله با آن که درخاطره سیاسی نظام نهادینه شده است از بروز مرگ و میر و جراحت عمیق در ارکان نظام ممانعت خواهد کرد و تزلزل ستونهای انقلاب در اثر تکانه های حیله دشمن غیرممکن خواهد بود. میکروبهایی که فتنه 88 را تولید کرده اند و پادزهر بصیرت، آنها را از اثربخشی قابل توجه باز داشته است در تزریق مسمومیت خود به بدنه اجتماع به دوشیوه متفاوت عمل کرده اند و دونوع ماهیت رفتاری داشته اند: گروه اول را میکروبهایی تشکیل می دهند که در وقایع سال گذشته تهاجمی عمل کرده و نقطه شروع فتنه را کلید زده اند. این گستاخی درتهاجم با اتکا به جایگاه مردمی مطمئن صورت گرفته است . بر این اساس فتنه گران با باور پذیر کردن تهمت دروغین تقلب دربرخی اذهان موقعیت تهاجم به ارکان نظام را به دست آورده اند. حمله میکروبهای "مهاجم" بیشتر ارگانهای پیکر نظام همچون شورای نگهبان، سپاه، بسیج، وزارت کشور، برخی مراجع، روحانیت، دولت منتخب، جایگاه ولایت و... را دربرگرفته و مورد تعرض قرار داده است. 

" اشخاص" و " احزاب" دو عنوان شاخص برای ورژن های مختلفی است که در تهاجم نقش آفرینی کرده اند. دو کاندیدای شکست خورده انتخابات – کروبی ومیرحسین -  برخی ازعناصر جناح اصلاح طلب ، بعضی از یاران قدیمی انقلاب که مواضع چند پهلوی آشکاری درحوادث سال 88 از خود نشان دادند، برخی مراجع خود خوانده... را می توان" اشخاص"  دخیل در این حادثه تلقی کرد که استارت تهاجم را زده اند، و احزابی نظیر مشارکت، مجاهدین انقلاب، و گروههایی نظیر انجمن اسلامی دانشگاه تهران، گروه غیر قانونی علامه، مجمع محققین و مدرسین،و برخی گروهها که تحت عنوان اصلاح طلب فعالیت داشته اند متعلق به" احزاب" دخیل در تهاجم میکروبی هستند. 

برای گروه دوم میکروبهایی که در فتنه 88 نقش عمده آنها دامن زدن به اغتشاشات و سوء استفاده از موقعیت پدید آمده بود  " فرصت طلب " ، گزینه مناسبی است. فرجه زمانی به دست آمده در فضای فتنه سبب شد این گروه که در سالهای پس از انقلاب ، به علت اتخاذ مواضع علنی ضد نظام، قدرت و فرصت فعالیت قانونی درکشور را ازدست داده و اکثرا به اتلاف وقت در خارج از کشوردربنگاههای دروغ پراکنی رسانه های معاند مشغول بودند به میان فضای بلبشو وآشوب  پدید آمده توسط مهاجمین امنیت، خزیده و کینه کهنه خود را تخلیه نموده و به آتش پاگرفته دامنه و حرارت بیشتر ببخشند. گروهکهای منافقین، نهضت آزادی، سلطنت طلبان، لیبرالیستها، سکولارها، فرقه بهائیت، فرق منحرف جنسی...ورژنهای متعدد میکروبهای فرصت طلب بودند که اگرچه انگیزه های متفاوتی برای انتقام از نظام داشتند اما همه، زخم خورده از اسلام و نظام مبتنی بر اسلام بودند و این نقطه اشتراک، همه آنها را درهجمه علیه نظام کنارهم نگه داشته بود.

اما میکروبها ازچه راهی تهاجم به نظام را آغاز کردند؟ مشی سالیان پس از انقلاب ملت نشان می داد قاطبه ملت به ارزشهای ماندگار انقلاب پایبندند وهرکس را دردایره آن ارزشها بیابند با جان ودل حمایت می کنند. مسلم است که بهترین راه نفوذ فتنه گران در افکار ملت، همسو نشان دادن خود با آن ارزشهاست. پیروی ازخط امام، پایبندی به ولایت فقیه، تکریم شهدا، تقدیروتکریم نیروهای در خدمت دفاع و سازندگی همچون بسیج و سپاه، احیای ارزشهای فرهنگی و معنوی سالهای آغازین پس از پیروزی انقلاب، وشعارهایی از این دست می توانست مقبولیت و مشروعیت مردمی ایجاد کند و پس از آن راه را برای پیاده کردن منویات فتنه گران بازکند. این؛ ترفندی بود که ایادی داخلی فتنه برگزیدند و پس از کسب وجاهت مردمی، با القاء دروغین تقلب، قدرت و فرصت آشوب آفرینی و ضربه زدن به حکومت را برای خود خلق کردند و پس از آن در حین آشوبهای  اجتماعی ناشی از بحران سیاسی، پای میکروبهای فرصت طلب را به کشور باز کردند و بدین ترتیب، پازل تهاجم علیه نظام و در راس آن ولایت فقیه تکمیل شد. 

مردم چگونه میکروبها را باز شناختند؟

با تداوم خط آشوب و پر رنگتر شدن خط سیر تهاجم، حادثه شکل دیگری به خود گرفت: دقت مردم در رفتارهای فتنه گران حقایقی را بر آنها آشکار کرد. برجسته ترین خطایی که فتنه گران را در پیشگاه مردم رسواکرد و رشته های توهمات آنها را پنبه کرد، دروغ بود. عدم تطابق عمل فتنه گران با شاخصهای راه امام ، تهمتهای اثبات نشدنی به نظام، در افتادن با مسایل شرع مقدس اسلام و زیر سوال بردن آنها، تضعیف خصمانه دولت منتخب، همسویی و هم نوایی با عناصرفرصت طلبی که مدتهاست اعتباری در پیشگاه ملت ندارند، هم نوا شدن با تهاجمات رسانه ای خارجی و فرصت آفرینی برای سوء استفاده آنان،...اذهان را نسبت به صداقت فتنه گران در حفظ میراث امام خمینی و ایمان به ارزشها  دچار تردید جدی کرد. سایت خود نویس اخیرا در یادداشتی اقرار کرده است که واقعیتی که باعث زمینگیر شدن جنبش سبز شده تناقص در رفتار و عملکرد سردمداران و بدنه جنبش است. سران جنبش از ترس مردم جرات مخالفت با امام خمینی و نظام را ندارند و اما از سوی دیگر بدنه فعال جنبش سبز اعتقادی به دین و امام خمینی و حفظ نظام ندارند و این تضاد میان سر و بدنه جنبش سبز باعث محو شدن حریان سبز شده است. بروز این تناقضات آشکار در قول و فعل و زاویه گرفتن ازجاده ولایت زنگ آگاهی را برای ملت به صدا درآورد. اما آنچه بیش از همه در آگاهی بخشی ملت نقش آفرید، روشنگری و بصیرت دهی مداوم رهبر معظم انقلاب و هشدارهای مستمر ایشان بود که جرقه  ایستادگی در برابر فتنه و ممانعت از آسیب بیشتر را دراندیشه سیاسی ملت روشن کرد.

پادتن بصیرت و روشن بینی سبب شد اثر بخشی سموم فتنه به همان مدت کوتاه نزدیک به مرکز فتنه محدود شده و با دور شدن از دایره زمانی وقوع فتنه، و بر ملا شدن نیتها، و نهادینه شدن بصیرت، عوارض تهاجم  کاهش یابد. حادثه عاشورای  1431 تهران ، از آنجا که مستقیما عقاید مذهبی– ملی را هدف گرفته بود، بیش از همه خون بصیرت - پادتن میکروبهای فتنه - را در رگهای مشی سیاسی ملت به جوشش در آورد و طومار فتنه را سخت درهم پیچید. در خنثی کردن آثار مسموم فتنه، نقش ولایت و بصیرت هر دو قابل توجه است. به نظر می رسد این دو مولفه که در واکسینه کردن نظام علیه میکروبهای فتنه نقش اساسی ایفا کرده اند به گونه ای به هم وابسته اند که هر کدام تقویت کننده اثردیگری است و ارتباط این دو با هم به تزاید لحظه به لحظه بازدارندگی آثار فتنه منجر شده است. از طرفی؛ عشق به ولایت، رهنمونهای  رهبری  و هشدارهای ایشان نسبت به خطر شرایط فتنه گون را قابل پذیرش نمود واز سوی دیگر افزایش بصیرت به نوبه خود اهمیت جایگاه ولایت را در کنترل و مدیریت بحران فتنه جلوه گر ساخت. از این جهت هجمه به این دوبعد مستحکم ،در دستور کار دشمن قرارگرفته است. حمله به ولایت هنوزهم تحت عناوین مختلف و از سوی شکست خوردگان همچنان ادامه دارد:

در نامه اخیر کروبی به رییس خبرگان رهبری، این جایگاه، مذبوحانه و درقالب فریبکارانه اجرای قانون، مورد تهاجم قرار گرفته و تلویحا محاکمه رهبری درخواست شده است. در اقدام ننگین دیگری نامه مجعول ارسالی رییس قوه قضا به رهبری، در رسانه های معاند منتشر شده است که درآن، ازدخالت منسوبان رهبری در تصمیم گیری قوه قضا درباره فتنه گران شکایت شده است. چکیده این نامه مجعول این است که رهبری با اتخاذ مشی دیکتاتوری، در برابر قانون ایستاده است. حمله به جایگاه رهبری در آستانه سفر مقام معظم رهبری به قم به شکل دیگری دنبال شده و شایعه سفر رهبری به منظورکسب مشروعیت، لقلقه زبان معاندان شده است؛ گرچه شوک استقبال پرشکوه مردم و علما از ایشان، دشمن را مجبور به توسل به دروغ و فرافکنی دیگری کرده است و شبکه عنکبوتی حامیان فتنه در اقدامی هماهنگ، مراجع دیدارکننده با رهبری را حکومتی خوانده اند تا از اهمیت حادثه کاسته و بر رسوایی پیشین سرپوش بگذارند. بصیرت ملت دائما مورد تهاجم بوده است و راه حذف یا کاهش آن، تبلیغات دروغین و القاء برخی حوادث غیر واقعی و تولید فضای رسانه ای برای باور پذیرکردن آن است. آنچه دراین بین باید ازسوی مردمی که به سلامت سیاسی خود فکرمی کنند مورد توجه قرارگیرد، این است که هرگز از ولایت جدانشوند و همواره چشم بردهان حق گوی ولایت بدوزند.این امربه رها شدن از سیلابهای بصیرت زدایی که گاه و بیگاه از سوی دشمنان شکست خورده  و ناراحت، ایجاد می شود کمک می کند. 

این امرمسجل است که دشمن درآینده، با ورژن های جدیدی از فتنه گری بر سر راه ملت قرارگرفته و راههای دیگری را خواهد آزمود. پاسخ شایسته به همه فرمهای گوناگون فتنه گری و میکروبهای متنوع سیاسی، قوت بخشیدن به پادزهر بصیرت است.همزمان که دشمن کانالهای نفوذ و اخلال را عوض می کند، بصیرت هم باید در جهت انسداد همان کانالها عمل کند.

  • باران

آقا!

با همه دیدار می کنی؛

کارگر!

معلم!

پاسدار!

طلبه!

ایثارگر!

نخبه !

بسیجی!

دانشجو!

...

...

آقا!

من عنوانی ندارم،

من فقط پیشمرگ تو هستم...

...                                                                                                                                        

آقا!

پس کی با پیشمرگ هایت دیدار می کنی؟

  • باران