یک سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم، و آغاز دور دوم ریاست
جمهوری هری ترومن، او طرحی را به کنگره ارائه کرد که بند چهارم آن در ظاهر برای کمک به کشورهای
عقب مانده (از جمله ایران) تنظیم شده بود اگرچه هدف اصلی آن مفابله با رشد فراگیر
کمونیسم در سالهای پس از جنگ، و بیرون کشیدن میدان رقابت از چنگ شوروی، و استثمار کشورهای ضعیف
بود.
بند چهارم طرح پیشنهادی ترومن، که متضمن
کمک های فنی و مالی آمریکاست و به اصل 4 ترومن مشهور شده این بود:
"ما با یک برنامة شجاعانه برای اینکه پیشرفتهای علمی و صنعتی
خود را در اختیار مناطق عقب ماندة جهان قرار بدهیم این دوره را آغاز می کنیم تا
مناطق مزبور به سهم خود به پیشرفت نایل گردند. به عقیدة من، ما میتوانیم ملتهای
صلح دوست را از علوم و فنون خود برخوردار سازیم تا بتوانند به میل خود به زندگی
بهتری دست یابند. با چنین همکاری با ملتهای دیگر میتوانیم سرمایهگذاری در مناطقی
را که فاقد پیشرفت هستند گسترش دهیم"
در راستای اجرای همین اصل، یک هیأت تحقیق، از آمریکا به ایران
اعزام شد تا نیازهای اقتصادی ایران را براورد کند. کارشناسان امریکایی پس از
برسی وضعیت کشور، یک وام 250 میلیون دلاری را برای اجرای برنامه هفت ساله
عمرانی ایران (که به تازگی در مجلس ایران به تصویب رسیده بود) پیشنهاد دادند.
27 مهر 1329 قراردادی درباره توسعه فعالیت اصل 4
ترومن بین رزمآرا نخست وزیر و هنری گریدی ـ سفیر امریکا در تهران ـ به امضا
رسید.
آمریکاییها با دادن وعده وام 250 میلیون دلاری (که البته فقط با پرداخت
500 هزار دلار آن موافقت شد) قرارداد همکاری با سه
شرکت نفتی امریکایی موریسون نادسن، استاندارد اویل و اورسیز کانسلتانت را به
ایران تحمیل کردند. همینطور ایران را مجبور کردند از کارشناسان اقتصادی آمریکایی
برای اجرای برنامه هفت ساله عمرانی خود استفاده کند.
فعال شدن اصل 4 با تشکیل هیئت اصل 4 در تهران و شعباتی از آن
در شهرهای تبریز، رشت، مشهد، اصفهان، شیراز، اهواز، و... عملا آغاز شد.
به تبع امضای قرارداد، مستشاران آمریکایی صنایع، معادن،
راهها، کشاورزی، آبیاری، خرید لوازم فنی و دیگر امور مهم اقتصادی ایران را تحت
کنترل گرفتند.
اما
اجرای دکترین ترومن و کمک مالی آمریکا به ایران باید به شیوه دیگری جبران می شد از
این جهت آمریکا با صدور کالاهای خود، علاوه بر
وابسته کردن ایران به آمریکا، سود هنگفتی هم به دست آورد،
واردات کالاهای آمریکایی در طی مدت کوتاهی 20 برابر صادرات ایران به آمریکا شد. آمریکاییها همچنین مقدار زیادی پارچه های کتانی و پنبه ای و چیت را که خود ایران قادر به
تولید آنها بود وارد کشور کردند؛
صنایع نساجی ایران دچار بحران شد، کارخانه های نساجی، چرم سازی
و کارگاه های بافندگی ورشکست شدند.
صادرات کشاورزی ایران محدود شد و کشاورزان زیادی بیکار شدند.
صادرات برنج در طی دو سال از 58 هزار تن به 3.2 تن کاهش یافت. خبرنگار آن روزهای
نیویورک تایمز در ایران گزارش داده بود که فقط از دهات اردبیل، مراغه و ارسباران
50 هزار نفر از دهقانان زمینهای خود را رها کرده به شهرها فرار کرده اند.
در عرض یک ماه بیش از 200 تجارتخانه
با سرمایه های از 20 میلیون تا 200 میلیون ریال ورشکست شدند.
ریال ایران ارزش خود را از دست داد.
کسر بودجه روز به روز افزایش می یافت.
فقر و گرسنگی روزبه روز گسترده تر می شد؛
در گزارش سفر کمیسیون دولتی ایران به
آذربایجان در همان سالها امده است : "آذربایجان ایران در 100 سال اخیر هرگز
در چنین وضع خطرناک و ناگواری قرار نگرفته است و اگر فورا اقداماتی جهت جلوگیری از
بیکاری و به منظور بهبود وضع اقتصادی آن در نظر گرفته نشود آن وقت آذربایجان نیز
مانند نواحی جنوبی و ساحلی فارس که مردم آن در وضع ناامیدی زندگی می کنند تبدیل به
منطقه خالی از سکنه خواهد شد"
روزنامه باختر چاپ تهران هم اینطور نوشت:
"در سراسر خاک آذربایجان ایران قحطی و گرسنگی حکمفرماست و در استانهای سیستان
و خراسان که همیشه غله ذخیره داشتند اهالی مانند چهارپایان در علفزارها می
چرند."
بیکاری بی نهایت توسعه یافت، در سال 1329
در تهران 100 هزار نفر بیکار وجود داشت. رزم آرا نخست وزیر در همان سال در مصاحبه
با یونایتدپرس گفته بود که تعداد بیکاران در ایران بالغ بر 500 هزار نفر است...
...
حالا بعد از گذشت سالها از آن روزگار
تلخ، در دوران مه آلود پس از برجام، باز هم خون ترومن در رگهای اقتصاد ایران
جاریست؛ دلخوش کردن به قول های کاغذی، وابسته کردن اقتصاد به دلارهای جامانده در آمریکا، خواباندن تولید داخلی و کارآفرینی برای اجنبی، ورشکستگی اقتصاد، رکود، بیکاری، فقر، ... و حالا بازگشت به نقطه ی صفر...
مشت وعده های آمریکایی باز هم پوچ از آب
در آمد!
پ.ن..................
آمارها از کتاب ِ : تاریخ نوین ایران/ تالیف: میخائیل سرگیوویچ ایوانف / مترجم: هوشنگ تیزابی - حسن قائم پناه / سال چاپ کتاب: 1356