(مدرسه ای در حومه سوسنگرد - سال63)
(مدرسه ای در حومه سوسنگرد - سال63)
آرزوهای کوچکی را فدا کردیم
تا امیدهای بزرگتری شکوفه دهند ،
در جغرافیایی بزرگتر از مرزهای وطن...
سالها گذشت...
طوفانهایی وزیدند
و جوانه هایی پژمردند...
حالا
شاید در دایرة المعارف تحلیلهای تو
- که دورتر از نوک دماغت را دیوار کشیده ای
و نان را دو لپی به نرخ روز میخوری
و سیاست در نگاهت
لولیدن در مارپیچهای قدرت است
و دیانت، رسم عقب مانده ایست
که باید
تا پشت دروازه های وطن عقب برود -
بازی ما، دو سر باخت بود
و تاوانمان؛ برچسبهای سبز و سرخ
و حقمان؛ واژه های سرد و زرد
اما
ایمان من هر لحظه این مژده را پژواک میکند:
انعکاس مدام حرکت روی جاده " تکلیف"
یک حقیقت مکرر است ؛
پــیــــروزی...
پــیــــروزی...
پــیــــروزی...
بدان!
بی تردید
ما برنده ایم؛
حتی اگر کنایه های تلخ دوست و دشمن
روحمان را گاه و بیگاه بخراشد
و سنگینی تهمتهای نازل و نچسب
روی لطافت احساسمان سایه بیندازد
و بغض، نگذارد درست نفس بکشیم،
حتی اگر بک گراند همیشه ی روزهایمان
دغدغه های نفس گیر وطنی باشد
و رؤیای بلند شبهایمان
دردهایی به شدت نگفتنی باشند
و طرح مات تقویم زندگیمان
دلهای شکسته و چشمهای در اشک نشسته باشد،
حتی اگر سوزناکترین دردهایمان
نیش تلخ همسایه های دیوار به دیوارمان باشد
که دیروز مردمدار بودند
و امروز سیاستمدار شده اند
حتی اگر...
بی تردید
ما برنده ایم...
درست، در همان دوره ای که رهبر انقلاب از دولت اصلاحات بنا بر رسم معمول سیاسیشان تمجید می کردند، منتقدی نظیر آقای مصباح، تغییرهویت فرهنگی، واقدامات ضد فرهنگی و مغایر با دین کارگزاران و متصدیان فرهنگی دولت را به چالش می کشید و بی آنکه وقعی به هتاکی مخالفین بگذارد احساس خطر در مقوله معنویات و فرهنگ را آنطور که می توانست به جامعه منتقل میکرد.
ماحصل این مجاهدت، برخورد هتاکانه ای بود که با او صورت گرفت. در تایید و حمایت از ایشان، رهبر انقلاب آن جملات معروف را که همه میدانند فرمود. (اما هدف در اینجا دفاع از آقای مصباح نیست. از آقای مصباح صرفا به عنوان یکی از مصادیق منتقدان دلسوز، ذکری شده است)
معنای چنین برخوردی از سوی رهبری چیست؟ هم تقدیر از دولت، هم تمجید از منتقدی که به عملکرد بخشی از دولت اعتراض می کند؟ آیا این به این مفهوم نیست که کلیت دولت دارای جهت گیری درستی است، پس باید مورد تقدیر قرار بگیرد، و درعین حال اشکالاتی در بخشهایی از دولت وجود دارد پس نیازمند نقادیست؟
شاهد این ادعا نوع رفتار رهبر انقلاب در هرمقطع ازعمر دولتهای مختلف است که هم تمجید کرده اند، هم انتقاد کرده اند و هم به توجه به انتقادات غیرمغرضانه توصیه کرده اند.
در همان دوره اصلاحات، رهبری درباره علت حمایت از دولت تصریح کرده اند که وظیفه و رویه همیشگی شان حمایت از همه دولتهاست مگر اینکه به واسطه نوع خاص عملکرد برخی بخشها احساس خطر کنند و دست از حمایت از بخش خطر زا بردارند:
من از دولت و یکایک شما دوستانى که در دولت هستید، بىحدّ و مرز - اما مشروط - حمایت مىکنم؛ ...زبان، عمل، اقدام و به کارگیرى همه امکاناتى که در اختیار من است، مشمول این حمایت خواهد بود...اگر من ببینم و تشخیص دهم ...وزارتخانه اى راهى برخلاف راه صحیح حق ...حرکت مىکند، دیگر از او حمایت نخواهم کرد؛ اگر لازم شد، با او مقابله هم مىکنم. این وظیفه شرعى و قانونى من است.(بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضاى هیأت دولت - ۱۳۸۰/۰۶/۰۵)
این رییس جمهور مورد حمایت رهبری، همانی است که ما همواره در تحلیلهایمان از دوران اصلاحات، مشکلات پیش آمده ، خصوصا ناهنجاری های فرهنگی کشور را به تعلل او و متصدیان فرهنگی اش منسوب می کنیم.
...
دراین جملات تاکید رهبری بر موظف بودن به حمایت از دولت با وجود انتقاداتی که به دولت وارد است، تبیین شده است و از طرف دیگر به قابلیت طرح و یا لزوم ارائه انتقادات به عناصر دولتی تصریح شده است. به عبارت دیگر؛ رهبر انقلاب در قضاوت دولتها، ضعفها و قوتها را همواره کنار هم می بینند و عتاب و تقدیر توامان می کنند؛ این چنین نیست که محاسن دولت راه نقد را بر دولت ببندد:
چه در آن مواردى که کارى را که دولت انجام مى داده است، به تمام معنا قبول داشتم و به آن معتقد بودم و چه در مواردى که بخشى از مجموعه برنامه دولت را قبول هم نداشتم - اتّفاق هم افتاده است که در مجموعِ برنامه دولت، من به گوشه اى از کار اعتقادى نداشتم. این جاهایى هم که اعتقاد نداشتم، گاهى به این صورت بوده است که لازم مىدانستم اظهار نظر قطعى بکنم و تغییر آن را بخواهم. گاهى هم نه؛ در این حد لازم نمىدانستم، بلکه نظر پیشنهادى داشتم، مطرح مى کردم و مورد توجّه قرار مى گرفته، اقدام مىشده یا نمىشده - در همه این احوال خودم را موظّف مىدانستم که از این دولت - که یک دولت حقیقتاً خدمتگزار و با ایمان و داراى حسّ خدمتگزارى و دلسوزى نسبت به مردم بوده است - حمایت کنم. این، وظیفه ماست.(بیانات درباره دولت سازندگی، در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت - ۱۳۷۶/۰۵/۰۹)
به علاوه تمجید از دولت به معنای رد اشتباهات بخشهایی از آن نیست:
من وظیفهام است که از شخص جناب آقاى خاتمى به عنوان رئیس جمهور محترم و دولت به صورت کلّى دفاع کنم و شما بدانید که دفاع خواهم کرد. نه این که در مقابل دشمنان دفاع مى کنم؛ حتّى در مقابل انتقادهاى غیر صحیح دوستان - یعنى عناصر داخلى و عناصر مؤمن و عناصر خودى - دفاع مىکنم؛ اما این به معناى آن نیست که دولت نباید در درون خود به نقد عملکرد خودش بپردازد.(بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت - ۱۳۷۸/۰۶/۰۲)
...
و باز این همان دولت سازندگی است که در دیدگاه ما - که حامی پروپا قرص شعارهای آرمانخواهانه دکتر احمدی نژاد برای بازگشت به حیات انقلابی و آرمانی بوده ایم – ماحصلی جز تخریب اقتصاد و افزایش فقر و گسترش تجمل نداشته است:
من نمى خواهم بگویم که همه آرزوهاى ما برآورده شده است. از قبیل مسائل مربوط به عدالت اجتماعى و مسائل مربوط به قشرهاى گوناگون، کارهاى زیادى وجود دارد که بایستى به مرور انجام گیرد ...ولى آنچه که برعهده این دولت (سازندگی) بود و در طول هشت سال در زمینه بازسازى مى توانست انجام بگیرد، بحمداللَّه به بهترین وجهى انجام گرفته است.(بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت خاتمی - ۱۳۷۶/۰۵/۰۹)
کدام یک از ما - که سایه هاشمی را، به واسطه مشکلاتی که در دوره ریاستش بر دستگاه اجرایی برای کشور به وجود آورده، با تیر میزنیم - باور می کنیم که رهبر انقلاب با آن قرابت مبیّن فکری با احمدی نژاد، چنین جملاتی را درباره هاشمی فرموده باشند:
بحمداللَّه امروز دولت از امتیازات بزرگى برخوردار است؛ یک دولت مردمى و یک دولت باایمان است، که حرکت و تلاش یکایک افراد آن، متکى به یک اعتقاد و یک ایمان صادقانه و خالص است؛ دولتى که حقیقتاً براى مردم دل مىسوزانَد و درصدد است که براى آنان کار بکند. این را ما در کارهاى شماها بوضوح مشاهده مىکنیم و مىبینیم که شماها حقیقتاً درد مردم را دارید و تشنه خدمت به مردم محروم هستید. این امتیازات، امروز جزو امتیازات استثنایى دولتهاست.(بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت - ۱۳۷۰/۰۶/۰۳)
نوع منشی که رهبر انقلاب در برخورد با دولتها در پیش گرفته اند میتواند این مفاهیم را تداعی کند:
اولا حمایت از همه دولتها با هر درجه از قرابت فکری که با رهبری دارند جزء وظایف رهبریست. اما مسلما دولتی که همخوانی بیشتری با اصول وارزشهای انقلاب دارد سهم بیشتری از تقدیر و تحسین دریافت میکند.
ثانیا ضعف در همه دولتها وجود دارد وانتقاد از دولت نه تنها امر قبیحی نیست بلکه وقتی نقد اصولی وغیر مغرضانه باشد ضروری نیز هست.
ثالثا انتقاد از دولت به مفهوم زیر سوال بردن کلیت آن و متهم کردن کل مجموعه نیست؛ یعنی منتقد منصف نمیتواند خدمات را به بهانه موارد ضعف، نادیده بگیرد و چنین نیز نمی کند:
چنانچه ملاحظه شده است، بعضى اوقات افرادى از بعضى از مسؤولین انتقاد مىکنند - نسبت به بعضى از چیزها - انتقادها نباید به معناى نفى خدمتها و کارهاى انجام شده، باشد. انتقاد به جاى خود محفوظ است؛ باید خدماتِ اشخاصى که خدمت و تلاش خالصانه کردهاند، مورد نظر باشد. هیچ گاه انتقاد، به معناى نادیده گرفتن خدمات و کارهاى بزرگ نیست.(بیانات در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیأت دولت - ۱۳۷۶/۰۵/۰۹)
این بیان آقای مصباح چیزی در تایید همین مطلب است:
امروز ما با دو مسأله مواجه هستیم، از طرفی باید قدردان خدمات دولت باشیم و از طرفی باید از رسوخ انحرافات فکری جلوگیری کنیم.(۱۳ ۹۰/۰۲/۲۱)
رابعا نباید با توسل به حمایت رهبری از دولت، راه انتقاد بر دولت را بست.این مسئله به طور واضح در مشی خود رهبری قابل مشاهده است؛ آنجا که خود به انتقاد از برخی از عملکردهای دولت فعلی پرداخته اند با این وجود که تمجیدهای رهبری از این دولت به اعتراف دوست و دشمن بیش از سایر دولتها بوده است:
سعى کنید دچار حاشیه سازىهاى مسئله دار نشوید... دولت هم نشان داده که اهل خطرپذیرى و وارد شدن در میدانهاى کار و با همه وجود کار کردن و وارد میدان شدن است؛... با این اوضاع و احوال، واقعاً شایسته و سزاوار نیست که حواشى اى به وجود بیاید؛ حالا چه حواشى اى که خود شما گاهى اوقات بى توجه به وجود مىآورید، چه آنهائى که دیگران به وجود مى آورند و شما هم تسلیم آنها میشوید؛ از این حواشى باید پرهیز کرد. (بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیئت دولت - ۰۶/۰۶/۹۰)
خامسا شنیدن انتقاد و ترتیب اثر دادن به آن جزء وظایف دولت است و نباید در مواجهه با آن با لجبازی یا انگ زدن به منتقدین یا بی اعتنایی به انتقادات، انگیزه برخورد اصلاحگرایانه را سلب کرد:
در کنار علاقه مندان به رئیس جمهور محترم ..یک دسته مخالفان عصبانى و زخم خورده هستند. مطمئناً اینها در این دورهى چهارساله، در مقام معارضه با دولت برخواهند آمد... لیکن یک دسته دیگر هم هستند که اینها جزو نظامند، با رئیس جمهور، با نظام هیچ دشمنىاى ندارند؛ ممکن است منتقد باشند. این منتقدان را بایستى به حساب آورد؛ نظرات آنها را باید شنید؛ آنچه که قابل فهم است، قابل قبول است، آن را پذیرفت.(مراسم تنفیذ حکم دهمین دوره ریاست جمهورى - (۱۳۸۸/۰۵/۱۲)
چند نکته:
در دیدار اخیر رهبری با هیئت دولت و تقدیر و تحسین خدمات دولت عده ای نوک پیکان کنایه های نیش دار خود را متوجه کسانی کرده اند که در ادبیات سیاسی این عده، اقتدارگرا نامیده می شوند. بهانه این حملات، تمجید رهبری از دولت بوده است، اما باید گفت:
اولا منتقدین؛ آنها که درکلام رهبری در شاخه دوستدار نظام و دلسوز دولت قرار می گیرند به کدام یک از صفات مثبت دولت که از سوی رهبری مورد تمجید قرار گرفت انتقاد کرده اند که حالا مورد هجمه قرار گرفته اند؟ کدام یک، در ساده زیستی رئیس دولت، عدالت طلبی و تلاش برای عدالت گستری دولت، خدمت به محرومین، و...تشکیک کرده اند. کدام یک، تلاش دولت برای احیای شعارهای انقلاب را زیر سوال برده اند؟ اعتراضات به بروز تخلفات در بخشهایی از دولت و نیز عملکرد گروههایی از این مجموعه بوده است که با انتساب به دولت و تخلف از قانون یا زیر پا گذاشتن مصالح، کل خدمات دولت را تحت الشعاع قرار داده اند، و مع الاسف رئیس دولت همواره به اینگونه اعتراضات بی اعتنا بوده است ؛ در حالیکه مقام معظم رهبری توصیه به توجه به انتقادات کرده اند:
...این منتقدان را بایستى به حساب آورد؛ نظرات آنها را باید شنید؛ آنچه که قابل فهم است، قابل قبول است، آن را پذیرفت.
دوم اینکه ، تعمیم انتقادات منتقدین، به کل دولت بر چه اساسی صورت می گیرد؟ آیا این کار راهی برای تطهیر خطا کاران است، تا با مستمسک حمایت رهبری از کلیت دولت، زمینه حذف منتقدان بی غرض از میدان سیاست فراهم شود؟
نکته به شدت سوال برانگیز این است که چرا دولت به استخدام افراد مسئله دار یا ادامه کار آنها این همه اصرار می ورزد؟!
گاهى بعضى از اعضاى دولت یک کلمه حرف مى زنند یا موضعى اتّخاذ مىکنند، بعد مىبینید که یک مسأله سیاسى در کشور درست مىشود. یک حرف بیخودى که لزومى نداشت گفته شود، گفته مىشود؛ بعد همان را رادیوى خارجى و رادیوى داخلى و فلان روزنامه بنا مىکنند به کش دادن. ...نگذارید آن فضا به وجود آید. در وزارتخانهها هم آدمهایى را که اینطور حرکت مىکنند، نیاورید. من به بعضى از دوستان راجع به این قضیه سفارش کرده بودم، اما گوش نکردند؛ لذا نتایج خوبى به بار نیامد. البته در این زمینهها بناىِ بر الزام و تأکید ندارم. به بعضى از افراد یک نصیحت دوستانه و برادرانه مىکنم که اگر عمل کنند، به نفع خودشان است. بعضى عمل مىکنند، بعضى هم متأسفانه عمل نمىکنند. آدمهاى مسأله دارِ جنجالىِ وابسته به فلان جناح و فلان حزب را نیاورید؛ اینها بروند کار خودشان را جاى دیگر بکنند.(بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضاى هیأت دولت - ۱۳۸۰/۰۶/۰۵)
چرا دولتی که این همه بر قانون گرایی تاکید می کند و از تخلف از قانون گله مند است، نسبت به برخی تصمیمات قانونی، این همه مقاومت نشان می دهد؟ چرا بر ماندن یک عنصر متهم به ارتکاب برخی جرایم (نه لزوما مجرم) در مجموعه دولت، این همه پافشاری می کند؟
آیا نمیشود از قابلیت اشخاص بی حاشیه در تصدی امور دولت بهره برد تا محیطی دور از التهاب و جنجال، برای خدمت رسانی بیشتر مهیا شود و حداکثر بازدهی از فعالیتهای دولت حاصل شود؟ آیا همه هم و غم دولت خدمت رسانی حداکثر به ملت نیست؟
به هر حال راه انتقاد بر دولت بسته نیست؛ خطا همچنان وجود دارد و تمجید رهبری از دولت نمیتواند بهانه معقولی برای مقابله با نقادی باشد چرا که وظایف هرکس در حیطه قانونی و عرفی تعریف شده ای معنا پیدا می کند.
طریقه معقول این است که توصیه های انتقادی منصفانه، در مشی دولت لحاظ شود تا خدمات، در کیفی ترین شکلش به ملت ارائه گردد.
نکته آخر: هیچکس نمی تواند منکر این قضیه باشد که انقلابی ترین و اصولی ترین و ارزش مدارترین دولت پس ازانقلاب هم نیازمند انتقادات راهگشاست تا در سایه آن، مسیر پیشرفت را با کمترین استهلاک طی کند.
شاخه نو رسته ای در عصر شوریدن
دختر شایسته میهن
لاله وش از ژاله می رُستم ؛
ژاله ای خونرنگ
لاله ای در دستهای زخمی میهن
کاش من هم مثل او بودم ؛
نوگل محبوبه شبهای دردآور
دست و پا در خون
خفته بر فرش زمین با پیکری گلگون
شاهدی بر هفده خونین شهریور
کاش من هم مثل او باشم ؛
دختر میهن
لاله ای در ابتدای فصل روئیدن
ژاله ای افتاده در امواج بیداری
کاش من هم مثل او باشم
مثل او ؛ آری...
از پرداختن افراطی به سیاست داخلی، و تحلیل گاه و بیگاه رفتار دیپلماتیک فلان وزیر و به چالش کشیدن مشی بهمان مشاور قوه مجریه و تفسیر کردن شیوه قضاوت درباره فلان مجرم امنیتی و سبک سنگین کردن موضع گیریهای صفر تا صدی وکلای مجلس و ...خسته شدیم .به قول حضرت آقا "مردم از دعواهاى سیاسى و اختلافات سیاسى و من خوبم و تو بدى خستهاند؛ مردم این چیزها را دوست نمى دارند. در کشور کارهاى زیادى هست که باید انجام بگیرد...مشکلات فراوانى وجود دارد که باید برطرف شود؛ گرههایى هست که باید باز شود".
اگر اتحاد در سایه توجه به دشمن مشترک در بهترین شکل آن قوام پیدا کند طبیعتا شرایط به سمتی پیش خواهد رفت که سالهای باقیمانده از عمر قوا؛ علی الخصوص قوه مجریه، به دور از جنجال آفرینی های سیاسی و بدون دغدغه درست کردن از اتفاقاتی که در ترازوی سیاست داخلی وزنی ندارند؛ و با تمرکز صرف بر انجام وظیفه مخلصانه - هم از سوی مسئولان و هم از جانب منتقدین و دلسوزان نظام – خواهد گذشت.
حق این است که با عنایت به قرار گرفتن در متن حادثه "عبور از پیچ بزرگ و سرنوشت ساز تاریخ" و با لحاظ کردن سهم بزرگ جمهوری اسلامی در "کیفیت" تحقق این مسئله، بر نقش آفرینی هایی تمرکز کنیم که عبور از این بخش تاریخ را سریعتر و مطمئن تر و شایسته تر رقم می زنند و از لجبازی و اصرار بر مشی غیر منطقی و مغایر با مسئولیت سیاسی، که نتیجه ای جز ملتهب کردن کشور ندارند دست برداریم .
...
وقتی خطای عمده ای در انتخاب هدف یا اتخاذ استراتژی از طرف روسای کشورهای زیر مجموعه بیداری اسلامی بروز می کند هم جای تاسف خوردن برای مردمی است که رؤسای جدید را به امید آفریدن وضعیت مطلوب انتخاب کرده اند و هم تلنگریست برای ما برای توجه به این حقیقت که تا چه حد باید شکر گزار خداوند متعال باشیم که در کشوری زندگی میکنیم که مرکز ثقلش رهبری با بهترین صفات اسلامی و برجسته ترین اعتقادات انقلابی و مجهز به منطقی ترین مواضع در تعاملات سیاسی و غیر سیاسی است.
...
با اینکه نیمه پر لیوان مواضع محمد مرسی ظاهرا دیدنی تر است و جلوه بیشتری دارد اما من اصرار دارم نیمه خالی لیوان را ببینم چرا که کیفیت این نیمه خالی را تعیین کننده تر از نیمه دیگر می بینم. اینکه در موضوع فلسطین که به فرموده رهبری مهمترین مسئله دنیای اسلام است مواضع مرسی با ایران یکی، عادلانه و به حق است مسئله ای نیست که برای جهان تازگی داشته باشد یا تعجب برانگیز باشد؛ بازگشایی گذرگاه رفح، اظهارات ضد صهیونیستی و همراهی آشکار با مواضع فلسطینیها از جمله اقداماتی بود که محمد مرسی بلافاصله بعد از محکم شدن جایگاه ریاست جمهوری اش نشان داد و شنیدن همین مواضع در اجلاس عدم تعهد چیز جدید و غیر منتظره ای نبود که آن همه ذوق زدگی در پی داشته باشد.
پس از مسئله فلسطین، مهمترین سوژه این روزهای جهان اسلام و منطقه ما سوریه است. اگرچه بحران سوریه درابتدا به لطفپروپاگاندای دروغین غرب و عربهای وابسته به آنها، برای جوامع بی اطلاع وغفلت زده و ناتوان در تحلیل، چیزی غیر از واقعیتی که در جریان بود جلوه کرد، اما گذشت زمان و بر ملا شدن ماهیت کسانیکه به مقابله مسلحانه با دولت پرداخته بودند می بایست برای دلسوزان حقیقی حقوق بشر نقطه عطفی در اتخاذ تحلیل واقع بینانه قرار بگیرد، اما موضع تند و ناعادلانه مرسی علیه دولت سوریه و نتیجتا حمایت قهری از تروریستهای جنایتکار؛ در حالیکه بعضی رسانه ها و تحلیلگران غربی به ماهیت تروریستی و خشن ارتش آزاد سوریه اذعان کرده اند و دولتمردان آمریکا و اروپا حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی و رسانه ای خود از آنان را به طور علنی به عنوان مواضع شان در قبال رخدادهای سوریه اظهار کرده اند مایه تعجب و با ماهیت ضد استکباری کشورهای عدم تعهد - عموما - و مصر ضد صهیونیستی و حامی فلسطین – خصوصا - در تعارض است.
مواضع مثبت محمد مرسی به اندازه کافی مورد تمجید و تقدیر قرار گرفته
است، اما جای گلایه زیادی از موضع بیرحمانه، ناشیانه یا کینه ورزانه او در قبال
سوریه باقیست.
چه اسمی برای حمایت این نماینده اخوان المسلمین از تروریستهای سوری میشود انتخاب
کرد وقتی خود غربیها به اقدامات ضد بشری گروههای مخالف سوری اذعان کرده و به تجهیز
تروریستهای چند ملیتی اعتراف کرده اند و حمایتهای مادی و معنوی خود را از آنها
رسانه ای و علنی کرده اند؟!
چرا باید از تریبون وحدت کشورهایی که نمی خواهند مزدور استکبار و صهیونیسم باشند به جنایت حمایت شده از سوی استکبار و صهیونیسم مهر تایید زد و علیه مردم مظلوم و دولت تحت فشار سوریه که عضو فعال محور مقاومت در برابر اسرائیل و حامی مسلم آرمان فلسطین است و از این جهت مورد تهاجم ائتلاف استکبار و صهیونیسم قرار گرفته است موضع مخالف گرفت؟
تاسف آور است که محصول قیام بزرگترین و مهمترین و تاثیر گذارترین کشور عربی و حاصل سرنگون کردن دیکتاتوری چندین ساله که نوکر صهیونیستها و تسهیل کننده جنایات آنها بود میوه ای آمیخته با رگه هایی از تلخی است!
تلقین خواندند...
...اخرین قطعه سنگ لحد را گذاشتند
و تو، همه دردهایت را پشت در ِ دنیا جاگذاشتی و درکلبه کوچکت آرام شدی
برادرجان!
جایت اینجا واقعا خالیست
اگرچه کوچ همیشگی ات، باور کردنی نیست...
...
برایت، از خدا شهادت خواسته بودم اما...
با شهدا محشور باشی برادرم
در بهشت باشی !
پ.ن..............................................
فاتحه ای به روح برادرم هدیه کنید!