سیاست ما امروز بنا به توصیۀ حضرت امام حمایت از دولت [میر حسین موسوی] است و ما بنا نداریم که با دولت مخالفت کنیم بنابراین با همین سیاست و موضعگیری پیش می رویم تا اینکه بالاخره دوره و زمان اینها تمام شود و شما بدانید که اگر دولت کند است و ضعیف است مثل ماشین کندی است که نمی شود سنگ جلویش پرتاب کرد و اعتراض کرد که چرا تند نمی روی بلکه در چنین حالتی ماشین را [باید] هل داد و ما می دانیم که دولت کند است ولی چاره ای نیست و باید حمایتش کرد. بیانات آیت الله خامنه ای/ دوره ریاست جمهوری
.....................................................................................
زمان: دور دوم انتخاب نخست وزیر توسط رییس جمهور وقت آیت الله خامنه ای - سال 64
الف) حکم امام مبنی بر انتخاب میر حسین موسوی برای نخست وزیری مجدد
آقای بادامچیان: موسوی در طول مسیر نشان داد فرد مطلوبی نیست ولی به دلیل قرار گرفتن کشور در شرایط جنگ چارهای نبود جز اینکه در مسئولیت باقی بماند. در چهار سال دوم ریاست جمهوری آیتالله خامنهای، ایشان تمایلی به سپردن نخست وزیری به موسوی نداشتند و کار به جایی رسید که مقام معظم رهبری به ایشان در مورد تخلف از قانون اساسی تذکر میداد، ولی ایشان اعتنا نمیکرد. بعد آقا در دوره اولی که گذشت، 600 مورد تخلف ایشان از قانون اساسی را به مجلس داد. آقای موسوی در شورای مرکزی حزب با عصبانیت مقابل آقا ایستاد که چرا این کار را کردید؟ آقا فرمود: «من باید طبق قانون عمل میکردم و به شما تذکر میدادم. شما باید به قانون توجه میکردید». با وقاحت جلوی آیتالله خامنهای گفت: «این کیفر خواست شما علیه من است! » آقا فرمود: «من غیر از این کاری نمیتوانستم بکنم. شما باید توجه میکردید.» مصاحبه رجا نیوز با آقای بادامچیان
آقای ناطق نوری: به اتفاق آقایان مهدوی، جنتی و یزدی خدمت امام رفتیم، … من خدمت امام عرض کردم که آقای خامنهای میگویند که اگر نظر شما آقای مهندس موسوی است، حکم کنید، من روز قیامت جواب شرعی ندارم، اما اگر ولی فقیه به من دستور دهد، حجت دارم.این جا امام خمینی خیلی جدی فرمود که «من حکم نمیکنم، اما من به عنوان یک شهروند حق دارم نظر خودم را بدهم یا خیر؟ من به عنوان یک شهروند، اعلام میکنم که انتخاب غیر از ایشان، خیانت به اسلام است. این جمله را که ایشان فرمودند، همه چیز روشن شد و واقعا معلوم شد که موضوع چقدر عمق دارد. پس از این که فهمیدیم نظر قطعی امام، مهندس موسوی است، در محل دفتر ریاست جمهوری خدمت آقای خامنهای رفتیم و ماجرا را خدمت ایشان شرح داده و گفتیم: «این دیگر حکم است. امام فقط لفظ حکم را نگفتند... این که ایشان میفرمایند جز موسوی خیانت به اسلام است، حکم است.» آقای خامنه ای فرمودند: «برای من اتمام حجت شد» لذا تصمیم گرفتند و مهندس موسوی را برای نخست وزیری مجدد معرفی کردند خاطرات حجه الاسلام ناطق نوری/انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
آیت الله خامنه ای: درانتخاب آقای موسوی من به امام عرض کردم که من ایشان را برای نخست وزیری شایسته نمی دانم اگرچه که ایشان فردی است مسلمان و متدیّن... امام فرمودند که شما هرطور میل دارید عمل کنید و این حق شماست و واقعاْ این حق من بود البته حق شخصی نبود که اگر حق شخصی بود من از آن می گذشتم بلکه حق ریاست جمهوری بود و تکلیفی بود بر دوش من که من نمی توانستم نسبت به آن بی تفاوت باشم اما به هرحال رفتند خدمت امام و گفتند اگر ایشان کنار رود جنگ لطمه می خورد و چون جنگ برای امام بسیار اهمیت دارد لذا ایشان هم آنطور نظر دادند در حالیکه جنگ هم لطمه نمی خورد... بیانات آیت الله خامنه ای/ دوره ریاست جمهوری
آقای بادامچیان: این ادعا که او را نخست وزیر امام میدانند نادرست است، امام نخست وزیر نداشت. در قانون اساسی رئیس جمهور نخست وزیر دارد. کسانی که این حرف را میزنند میخواهند بگویند او نخست وزیر امام بود چون مقام معظم رهبری او را قبول نداشت پس آقا در خط امام نبود. اینها دارند غیر مستقیم چنین شیطنتی را میکنند. این بار آقا میخواستند نخست وزیر را بگذارند، بحث آیتالله مهدوی کنی و دیگران مطرح بود که اینها شروع به فعالیت کردند که امضاهای این دار و دسته در مجلس هست و مشخص است چه کسانی امضا کردهاند. آن را برای امام فرستادند. از آن طرف فضاسازی کردند. بعد محسن رضایی نزد امام رفت و گفت: «اگر موسوی نخست وزیر نشود، انگشت رزمندگان از روی ماشهها شل میشود!». رزمندگانی که به عشق امام به آنجا آمده بودند، همه سرباز خمینی بودند و در وصیتنامههایشان نام خمینی بود، آیا انگشتهای اینها شل میشد؟ نه، این حرفها چیست! کسی که در موقعیت جنگ باشد و متوجه شود فرمانده سپاه نزد امام آمده است و اینگونه صحبت میکند، کاملاً متوجه میشود که این حرف رزمندگان نبود. آنها عاشق امام بودند با موسوی چه کار داشتند. روشن است قضیه از چه قرار است، ولی امام به قدری بزرگوار بود که قبول کرد، البته رعایت کرد قبول نکرد. چرا امام به آیتالله خامنهای نفرمودند؟ امام به آیتالله خامنهای میفرمودند شما معرفی کن. چون امام که با ایشان غریبه نبود، اما امام به آیتالله خامنهای نفرمودند. مصاحبه رجا نیوز با آقای بادامچیان
ب) ماجرای آن " 99 نفر"
پس از معرفی مجدد آقای موسوی به عنوان نخست وزیر به مجلس از طرف رییس جمهور (با حکم حکومتی امام(ره) 99 نفر از نمایندگان به آقای موسوی رأی اعتماد ندادند. حامیان آقای موسوی این اقدام را تمرد از دستور امام تلقی کرده و برای کوبیدن هرکس که در خط آنها نبود او را با انتساب به گروه " 99 نفر" شماتت می کردند.
آقای هاشمی: به مجلس رفتم. قبل از رسمی شدن مجلس به نمایندگان تذکر داده شد که با قلت آرای موافق نخست وزیر، باعث رنجش امام از مجلس و خوشحالی دشمنان از عدم نفوذ امام نشوند...
اولین دستورمان رای گیری برای دولت بود. شرکت نمایندگان در جلسه کم سابقه بود. 261 نفر از مجموع 267 نفر نماینده آمده بودند. 162 موافق، 73 مخالف و 26 نفر ممتنع بودند. 99 رأی مخالف و ممتنع که برخلاف نظریه امام بود، باعث ناراحتی شدید اکثریت نماینده ها شد و وسیله ای برای بد نام شدن و ضد ولایت فقیه معرفی شدن جریان محافظه کار گردید. بعضی این را از اشتباهات بزرگ سیاسی آنها میخوانند. نقطه مثبت آنها تعبّد آنها بود که با این رای از دستشان ممکن است گرفته شود و خود آنها این را وظیفه شناسی نمایندگی میدانند و فکر میکنند امام هم راضی نیستند نماینده بر خلاف نظرش رای بدهد. کارنامه و خاطرات آیت الله هاشمی/ سال 64/ انتشارات دفتر نشر معارف انقلاب
آقای ناطق نوری: طرفداران آقای موسوی در مجلس و دولت هر جا که بودند گفتند: «امام فرموده به ایشان رای دهید و این 99 نفر از ایشان تمرد کردند» ... وقتی امام فرمودند شما معرفی کن، معنای آن این نبود که مجلس همه بالاجبار رای بدهد، امام هیچ وقت اینطوری حرف نمی زد. وقتی آقای محتشمی پور به عنوان وزیر کشور به مجلس معرفی شد و مقرر شد که مجلس به ایشان رای بدهد، در مجلس گفتند که امام فرموده به ایشان رای دهید، و هر کس به ایشان رای ندهد، تخلف از امام کرده است... من نامه ای خدمت امام نوشتم و عرض کردم که... می گویند نظر شما این است که هرکس به ایشان رای ندهد تخلف از امر امام کرده است. امام جواب دادند: «... وای به آن روزی که بنا شود مردم نتوانند تصمیم بگیرند، مجلس نتواند تصمیم بگیرد، و رای تحمیلی شود. نظر من هرگز این نیست.»
جمعی اخیرا خدمت ایشان (آیت الله خامنه ای) بودند، آقا فرمودند: وقتی آن موقع گفتند 99 نفر، من هم گفتم صدمین آن ها هستم. آقا در واقع میخواست بگوید اصل پروژه، مال من است. عدهای که آن موقع خودشان را این طور مطیع امام میدانستند و حتی یکی از همین آقایان گفته بود که اصلا امام نیازی نیست چیزی را بگویند همین که از قلب امام چیزی بگذرد، دیگر واجب است که اطاعت کنیم، الان در برابر ولی فقیه ایستادهاند، مگر ولی با ولی فرق میکند. خاطرات حجه الاسلام ناطق نوری/انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
آیت الله خامنه ای: چندی پیش من به یکی ازآنها که دائم 99 نفر را زیر سؤال می برد گفتم اگر ساکت ننشینی خواهم گفت که اینها 99 نفر نیستند و با من 100 نفر هستیم، اینها آنقدر انحصار طلب هستند و جزخودشان هیچکس را حاضر نیستند بپذیرند... بیانات آیت الله خامنه ای/ دوره ریاست جمهوری