واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

زیر باران باید رفت...

واژه های بارانی

تو که نیستی،
شاخه های دلتنگی زود زود جوانه می زنند!

بایگانی

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

حجم انبوهی از کلاغها

روی لبه ی پشت بامها نشسته اند

و هیاهوی پریشانشان

دیوار صوتی شهر را شکسته است

پدر بزرگ سالها پیش می گفت:

کلاغها شهروند خرابه ها هستند

و از جعبه شانس نظم نوین جهانی

تنها پروپاگاندا را برای خود برداشته اند:

غارغار متراکم، با فرکانس برون مرزی...

 

بچه های کوچه پشتی با هیجان کلاغها را به هم نشان می دهند و با همهمه می گویند:

این یک نافرمانی مدنی با طعم آشوب است

آنها دارند به چیزی اعتراض می کنند

مادرم می گوید:

من فکر می کنم هجوم این همه کلاغ به شهر معنادار است

شاید خانه خراب شده اند!

پدرم با اطمینان معتقد است:

آنها دارند کانون تمرکز را از چیز دیگری به اینجا شیفت می دهند

حتما کاسه ای زیر نیم کاسه است

من

داستان قدیمی کلاغ و روباه را در ذهنم مرور می کنم...

زن همسایه لبخند رنگ پریده ای  می زند و می گوید:

هیاهو به زودی تمام می شود

اما

رو سیاهی سرنوشت محتومی ست که برای کلاغها نوشته اند!

  • باران

دور، دورِ تاجرها بود

دورِ بیزینس من های ذوب شده در تعاملات جهانی

عصر فداییان نظم نوین

عصر دیپلماتهای روشنفکر

که با اسمایلهای تا بناگوش باز

به استقبال فاحشه های سیاسی رفتند

تا فاتحه تنش زایی های افراطیون ِ سابقا انقلابی را بخوانند...

تا با تعامل با تئوریسین های تروریسم، دنیای بهتری بسازند!

 

سیاست هنوز بوی نفت می داد

(این ماده بد بوی عفن که باید از شرش خلاص شد) ؛

دیپلماتها مشغول کار شدند

قلب تکنولوژی از تپش ایستاد

خون چکیده بر اورانیوم ها با کیک زرد معاوضه شد

و استراتژی اعتدال منتظر ماند

تا دروازه های دهکده جهانی به رویش لبخند بزنند...

گرگها در کوچه پس کوچه های دهکده کمین کردند

کدخدا روی سگش را نشانمان داد

نوچه ها شیر نفت را بازتر کردند

اتاقهای فکر

برای پاسپورتهایمان تله گذاشتند

و کوتوله های بی ریشه برایمان خط و نشان کشیدند

همه چیز درست همانطور بود که نمی خواستیم

کلیدها اشتباهی بودند

و قفلها به ریش سیاست ندارانمان خندیدند...

 

بازی تمام شد

جاسوسها به خانه برگشته اند

دلالها تجدید قوا کرده اند

تاجرهای ورشکسته برای هم کف می زنند

و به معامله ی پایاپای با جهان می نازند

مبادله ی منصفانه ای بود؛

- تکه هایی از انقلاب 57

- وعده هایی از برجام 2015

 

معامله، 3-2 به نفع ما بود

اما هنوز هم

شکم های گرسنه

به دنبال آدرس سیب زمینی های دفن شده می گردند!

  • باران